صبح بود .از خواب بیدار شدم
دست و پایم یخ زده بود
چون برق نداشتیم
آمدم چای بگذارم بخورم کمی گرم شوم
اب را باز کردم
دیدم اب نیست
نشستم گوشی دستم بگیرم دیدم شارژ ندارم
آمدم گوشی رو بزنم شارژیادم افتاد برق نیست
خواستم کارهای خونه تکونی رو انجام بدم دیدم اب یخخخخ .نمیشه چیزی رو شست .چون برق نیست .
خواستم لباس بپوشم بیرون برم برف بازی کنم دیدم باید ۵ طبقه پیاده برم از پله چون برق نیست .
لباسام مناسب نبود .کاش لباس گرم داشتم .دوست داشتم لباسای گرم میخریدم اما پول نیست !
برگشتم توی رختخوابم و به خوابم ادامه دادم.......