دو نفر دوست و زن گنده بهم تهمت زدن بچشون که دوست من بود اومد بهم گفت و میگفت پشت سرت حرف میزنن دلم شکست
بهشون چیزی نگفتم نوجوان بودم ترسیدم به خانواده ام هم بگم
بعد چند سال تهمتی که به من زدن اون دو نفر یکیشون پسرش معتاد شد کارش به شیشه کشید اون یکی دخترش خراب شد و با همه میرفت
تهمتشون هم این بود که من دختر سالمی نیستم درصورتی که فقط به خودم میرسیدم و اهل هیچی نبودم
این یکی از هزار تقاصی بود که دیدم