من ۲۰سالمه؛شاید حرفام بنظرتون بچگونه بیاد ولی خب شدن واسه نشخوارفکری برای من.....مامان من یه سری خیلی قربون صدقه دخترخاله رفت که تو از همه نوه ها خوشگل تری خودشم تو اون تایمی که من دلم نمیخواست برم جلو آیینه؛حقیقتش من از اون موقع حس حسادت و کینه دارم نسبت به دخترخالم.....
یا مثلا اگه جایی بین ماها دعوا میشد مامانم همیشه طرف بچه دیگران بود؛کارای من هیچ وقت به چشمش نمیومدن،همیشه میگه تو واسه من هیچ فداکاری نمیکنی.احساس میکنم دیگه دوست ندارم باهاش تو یه خونه باشم.....احساس بی تکیه گاهی دارم.
ممنون میشم اگر حتی اشتباه بدون توهین بهم بگین