درکت میکنم عزیزم من سه سال تموم طول کشید تا مرگ مادرعزیزتر از جونمو باور کنم
انقددددد گریه میکردم الان سردرداش مونده روم
آخر ی شب خودش ب خوابم اومد گفت بسه دیگه انقد گریه نکن
اینطوری من عذاب میکشم
نگو من باردار بودمو خودم خبر نداشتم
بعد از اینکه فرزندمو باردار شدم قول دادم ب خودم دیگه آروم بگیرم
الان خداروشکر خیلی بهترم سرم با بچم م گرم شده
انشالله شما هم قلبت آرامش بگیره