پس از زخم های بسیار
به این نتیجه رسیدم که از هیچکس هیچ انتظاری نداشته باشم و هر کس هر انتظاری داشته باشم.
جهان بینی من تغییر کرد، آدما همه شون خاکستری هستن
نه مطلق خوبن نه مطلق بد
فهمیدم تعداد آدمای دورم زیاده ولی پشتم خالیه
فهمیدم خدا خیلی بزرگه
فهمیدم هر کسی اندازه ای داره بیشتر محبت و اعتماد کنی سر میره
فهمیدم باید مستقل باشم حتی از شوهرم