به حد مرگ میپرستیدمش خیلی دوستش داشتم اما حتی یکبار بهم محبت نکرد و بهم عشق نداد ... هیچ وقت منو ندید ... براش ناراحتی و رفاه و خوشحالی همه مهم بود به جز من .براش مهم نبود چی منو ناراحت میکنه
اما براش مهم بود مبادا بقیع از دستش ناراحت نشن
بعد کلی تلاش که کردم برای موندن رابطه مون گذاشتمش و رفتم از زندگیش
خیلی ناراحتم قلبم همش میگه برگرد اما نمیتونم از آسیب هایی که بهم زده بگذرم ...
اون زنانگی و عشق من رو ازم گرفت
با زنی به جز من خوابید و تورابطمون اسم بقیه زنا رو میآورد...💔💔 حس میکنم رنجیه که هرگز ازش نمیتونم عبور کنم
حال اون الان چطوره ؟ بدون من ؟ به من فکر میکنه اصلا؟ به زنی که عاشقش بود و هرگز کوچیک ترین ضربه ای بهش نزد؟ یا نه داره زن های جدید رو امتحان میکنه .....؟
روزی میفهمه که براش کی بودم که خیلی دیره و من ازش خیلی دورم