میترسمم برم تو اشپزخونه الان چند ساعت خوابم نمیگیره ینی ترسیدماااا بیخیال بعد رفتن شوهرم داشتم میخوابیدم ی سیاهی دیدم اول ترسیدم ک جنی چیزی باشه بعد برقا روشن کردم همجا انقدر همجا گشتم دیدم تو اشپزخونه صدا میاد فهمیدم موشه در بستم دیدم ی موش کوچولو داشت میکوبید ب شیشه بیاد بیرون باردارم حالم داره بهممیخوره از گشنگی