امروز خرید داشتم راننده را گفتم وسایل را ببر بالا من هزینه تون را بیشتر حساب میکنم سنگین هست برام دیسک کمر دارم اون بیشرف بی ناموس اول جانماز آب میکشید بعد اومده خونه من درو باز گذاشتم یهو دستش را گذاشته رو آلتش هی میماله میگه خانم نمیخای یه حالی بکنیم کثافت... اینو خودم نگرفتم یه راننده داشتیم آشنای خانوادگی اون همیشه میآمد مرد محترمی بود اون نتونست گفت یکی از همکارام را میفرستم طرف بابای مدرسه دخترانه هم بود خیر سرش منم به اون راننده که اشنابودم با خانمش زنگ زدم بش گفتم اونقد عصبی شد زنگ زد بش گفت اگه بار دیگه مزاحم این خانم بشی چنان بلایی سرت میارم تا یادت بمونه ناموس داشته باشی خلاصه که امروز کلا روز خوبی نبود هنوز داره دست پام میلرزه چقد نره خرها پررو شدن دیگه هم اسنپ تپسی نمیگیرم فقط آژانس بانوان شده دو برابر سه برابر پول میدم راحت. بیشعور میگه با کی زندگی میکنی تنهایی مامانت کجاست دختری یا زنی. خاک تو سرت کنن تازه سه تا بچه داره پسر بزرگش تصادف کرده تو کما 15 سالشه بجا ابنکه بگه دعای خیر بکن برا بچه ام دنبال شهوتی مرتیکه بی ناموس به هیچ کس اعتماد نکنید موندم چطو. این مرد 40 ساله را کردن بابای مدرسه دخترانه هنرستان چطو آموزش پرورش اجازه. داده نگاهش هیزه من کاملا محجبه هستم مانتو مقنعه بلند تو عمرم آرایش هم نمیکنم عقب نشستم بیشعور میگه بیا جلو بشین