خودم خونه تنها بودم بچمم رفت بود پیش اون یکی مامانیش
زنگ زدم مامانم و دوباره رفتم بیمارستان و سونو و....
از درد کمر و زیر دل که نگم ولی خداروشکر قلبش مثل ساعت میزد دکتر سونو خیلی مهربون بود گفت مورد مثل شما زیاد بوده که با استراحت خوب شدن
برگشتم خونه مامانمم دوباره اومد پیشم🥲وسه هفته دیگ پیشم موند و خونشون نرفت چقدر شرمندش شدم توی اون مدت بنده خدا هرکاری از دستش بر میومد تو این نه ماه برام انجام داد
تا رسیدم به هفته ۱۶ تاقبل روزی دوبار شیاف پروژسترون میزاشتم اما از هفته ۱۶ به بعد دکتر بهم امپول پروژسترون داد هفته ای یدونه شیاف ام دیگ نداد ومن همش میترسیدم نکنه اتفاقی بیفته ولی با زدن امپول بهتر شدم و مامانم رفت خونشون خودم کارامو انجام میدادم در حدی که گشنه نمونیم یه غذایی میزاشتم ودوتا تیکه ظرف میشم
از دستشویی فرنگی استفاده میکردم و جارو وتی کشیدن خونه جمع کردنم با شوهرم بود اونم اولا هفته یه دفه جارو میزد😁بعد کرد هر دوهفته و ماهی یدفه الان میخندم اون موقع چقدر گریه میکردم به خاطر وضع خونه و اینکه خودم نمتونم کارامو بکنم چه خونی به دلم شد😔۷ هفته امپول زدم ویدونه از امپولام موند رفتم تو هفته۲۳ که دکترم گفت دیگ نیاز به دارو نداری و هیچ دارویی بهم نداد و گفت نیاز نیست اون امپول دیگ رو هم بزنی بدون اینکه سونو بدم و ببینم هماتوم چه اندازه ای شده،منم به حرفش اعتماد کردم و دیگ نزدم و خداروشکر اتفاقی نیفتاد