نامزدم داشت برام تعریف میکرد
بهم گفت که داشتم میرفتم سره کار
بعد موتور رو دنده یک بوده و داشتم باهات حرف میزدم، چون عادت داریم قبل و بعد کارش تو راه حرف میزنیم همیشهـ
بعد گفت یه ماشین بود دقیقا پشتم آروم میومد، بعد گفت گفتم حتما دوستمه، ولی گفتم نه بابا اینجا چیکار داره که دیدم ماشینه اومد کنارم
گفت منم اینقدر رفتم گوشه که رفته بودم تو جاده خاکی
بعد گفت سه چهار تا دختر تو ماشین بودن دست میزدنن و سوت و دست تکون میدادن
بعد من رومو اینور کردم به تو گفتم خب دیگ چه خبر
که دیدم بوق زدن بعد یکیشون گفته برو بابا
و گازشو گرفته رفته
وای بچه ها اگ بگم دوست داشتم دونه دونه موهاشونو بکنم دروغ نگفتم
اما ناخودآگاه در جواب ایما فقط یه لبخند زدمو و نامزدمو بوسیدمو و بغلش کردم
ولی هنوز که یادم میاد جیگرم کباب میشه از شدت حرص
اگ بودم🔪