2777
2789
عنوان

عقد داریم و حالم بده

241 بازدید | 22 پست

سلام من نمیدونم این چیزی ک توی وجودمه چیه 

استرس دارم میترسم نمیدونم چیکار کنم

همیشه تو هر عقد و عروسی با دل خون رفتم همیشه مامانم جیغ و داد میکرده هیچوقتم پول نداشتن برای خرج کردن خودشون و زیباییشون همش داده طلا و آرامش برام نذاشته

حالم بده

عمیقا دارم درد میکشم 

کاش من هیچوقت جایی دعوت نشم و کنار اینا نباشم

کاش بزارن بدون استرس باشم😭

خیلی خوب متوجه نشدم چی به چیه

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

منم نمیدونمحالم بدههمیشه تو هر مراسمی با دل خون رفتمالانم همین حسو دارم

منظورم اینه راجب اخلاقیات خانوادتم متوجه نشدم دقیقا 

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

چون تجربه ش نکردی من کامل میفهمم چی میگه خیلی دردناکه

عزیزم ربطی به تجربه کردن نداره میگم متوجه نشدم یعنی دقیقا خانوادش چیکار میکنن؟ یعنی واسه رفتن به جشن دیگران طلا میفروشن یا چی ؟

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

عزیزم ربطی به تجربه کردن نداره میگم متوجه نشدم یعنی دقیقا خانوادش چیکار میکنن؟ یعنی واسه رفتن به جشن ...

نه

مشکلم نداشتن تعادل روانیشونه

منظورم اینه ی ذره ب مراسماتشون نمیرسن همش تو فکر جمع کردنن خرج خودشون نمیکنن

و من واقعا از دسشون دارم عذاب میکشم

خداکنه برم گورمو گم کنم هرچه زودتر

نهمشکلم نداشتن تعادل روانیشونهمنظورم اینه ی ذره ب مراسماتشون نمیرسن همش تو فکر جمع کردنن خرج خودشون ...

آها الان متوجه شدم 

پس خساست به خرج میدن 

بهت خرجی میدن؟ خودت سرکار نمیری؟

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

وااای منمم همینم همیشه از همه مراسمات متنفر بودم چون یتیم و فامیلامونم همش دنبال ازار دادن و مسخره ب ...

اصلا با خانواده پدریم میونه خوبی نداریم ولی من مجبورم سلام کنم بهشون مامانم خونمو میخوره همش سروصدا میده سرم حتی الانم سرم درد میکنه

آها الان متوجه شدم پس خساست به خرج میدن بهت خرجی میدن؟ خودت سرکار نمیری؟

۱۹سالمه

نه دارم میخونم برای فرهنگیان

خیلی در عذابم برای هرچیزی عذاب وجدان میگیرم با اینکه شرایط مالیمونم خوبه ولی خیلی تو قرض و بدهی هستیم

مثلا امروز با بدبختی خودمو قانع کردم ک گرسنته برو ی چیزی بخور سوسیسو سرخ کردم بعد دوساعت دلم راضی شده بخورم🥲

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   آرزو1388  |  18 ساعت پیش
توسط   asraam  |  1 ساعت پیش