زن بودن یعنی چی توصیفش کن

بشورش بزار رو بند این مرتیکه رو میدونی شاید ناراحت شدنتو ندیده من جات باشم اینقدر بی محلش میکنم تا یاد بگیره ب زنش باید بیشتر از بقیه احترام بزاره هر موقع هم خواست باهام صحبت کنه جوابشو نمیدم 

خیلی راحت پدرمادرشو برمیداره میره مسافرت میاد میخابه...مامانش میگه عیسی به دین خود موسی به دین خود ...مجبوری باهاش را بیایی...پس نگید زن بی عرضست

دقیقا باید صبر داشته باشی که جواب بده من خودم اولا جواب میدادم بده میشدم الان جواب ندادنم صبر ایوب میخواد میترکم ها ولی خودمو نگه میدارم چون ممکنه چیزی بگم ک بل دست شوهرم بیاد بده بشم اخر با اخم بی محلی مکانو ترک میکنم واسه همه حرفاش بدون بی احترامی میشینم فکر می کنم چی بگم بعدا ک اومد بعد اون ک میبینه اینطور کرده میاد عذر خواهی اینگونه است که سه سال هس ک دعوا نداشتیم

درمورد همه صدق نمیکنه عزیزم من دخترآروم و مهربونی بودم بقدری صبور بودم ک همه غبطه میخوردن بم ومیگفتن تو شوهرکنی شوهرت دیوانه وار عاشق ووابسته ات میشه بعد ک ازدواج کردم از روزاول متوجه شدم یه جوری هستن شوهرم و خانوادش مادرش از ده روز قبل عروسی اومد خونه ای ک من قراربود برم توش و تا۳ماه بعد عروسی نرفت خونش!بعد۳ماه بقیه اقوام ک فهمیدن دیگ نمیشد پنهان کنن از خجالت رفتن خونشون!!بعد تواین مدت ب شوهرم میگفت بیا توهال کنارمن وپدرت بخواب و صداش میزد میرفتن اتاق خصوصی حرف میزدن و...سرتو درد نیارم اگ جز ب جز بگم شاخ درمیارید اوایل باصحبت ومهربونی ب شوهرم گفتم حداقل شب بیا کنارمن بخواب تواتاق و...بعدچندماه ک توخودم ریختم و خواستم مثلا سیاست بخرج بدم فایده نداشت دعواکردم ولی فرقی نداشت الان ۱۲ساله زنشم و کاملا پنهان کار و مرموزه باخانوادش مخفیانه حرف میزنن پول رد وبدل میکنه براشون پیامارو پاک میکنه خانوادش زنگ میزنن خونه باشه احوالپرسی میکنن ولی سرکار باشه خواسته هاشونو میگن کلا زندگی ماب حرف و خواسته اونا پیش میره حتی یه مدرکم نمیزارن دست من بیفته بقدری با سیاست کارمیکنن منم ازجنگیدن خستم ووقتمو گذاشتم برا بچهام

عزیزم اگه حرف من بی احترامی به شما بود ببخشید ولی منم زندگی م دقیقا مثل شما بود خیلی خیلی ساده بودم زمونه گرگم کرد طوری بود که چهار سال عقد بودیم شوهرم داشت ولی خرج پدر مادر کارمندش میکرد مامانش همه کارمون بود من بعد دیپلم با شناخت دوستام ب کلی عوض شدم الان هر چی بگم همونه یک قرون هم بدون مشورت من خرج نمیکنه

الهی چقدر سختی کشیدی میگم دیگه استثنا تو همه جا هس من جات باشم ب روش نمیارم ولی اونقدر خرج میکنم که یک قرون نداشته باشه ب پدر مادرش بده بخدا ما زنا باید دو رو باشیم با همچین شوهرایی

زن بودن یعنی یه عمر اسیری

دقیقا مثل من خانه پدر اسیربودم زندانی بودم کلی محدودیت خانه شوهرم همین شد برام مگه اینکه تواون دنیا ازاد بشم

دقیقا اونجوری شدم 

بانو قوی من تا چن روز دیگه زایمان میکنم حست چی میگه

گلم میشه ی لحظه قبول کنی لطفاً 

سلام عزیزم من واقن شرمندم ک اینجا توی تاپیکتون پی میدم

خعلی خعلی معذرت مبخام

روم سیاه

برای ازمونم میتونید بگیرید ک قبول میشم یا ن

و سعید حسش نسبت بهم چیه ازدواج داریم یا ن

بازم عذر میخام مجبوربودم بخدا🥺

برات ده تاصلوات فرسادم ب نیت و خاستت برسی🤍