از بی ادبی های بچگیتون بگید وخاطرات دهه شصت

واقعا از بس جامعه و کوچه و محله خراب شده ... حتی حیاطا دیگه درخت ندارن.... دوتا دوست حسابی ندارن .. بچه های الان فقط رو بزرگترا حساس شدن و فضول روابطشون .... همش به خاطر گوشیه و تی وی ... کارتناشون انقدر چرت و پرت شده ک نگو

من زنگ میزدم تاکسی تلفنی ها رو سر  کار میزاشتم

یا برگشت از مدرسه تمام گاز ها ی خونه ها رو قطع میکردم 

یه بار یه هندونه دزدیدم 

یه بار هم تخم مرغ گندیده که جوجه نشده بود بردم در مغازه بستنی خریدم خوردم

بچه بودم شمال زندگي ميكرديم بخاطر كار بابام خونه اجاره كرده بوديم يه درخت تو حياطش بود خيلي خاص بود كلا چند تا برگ بزرگ مخملي بيشتر نميداد خيلي قشنگ بود درخته 

من يه روز بسرم زد يكي از برگاشو قرمه سبزي كنم 😥

بعد صاحب خونمون طبقه ي پايين زندگي ميكرد منو ديد صداي مامان و بابام زد دعوام كردن 

خيلي سروصدا كرد پيرمرد بخاطر درختش 😂😂

ههههه من تف میکردم تو سر مردم چه بی ادب بودم واقعا    

خالم اینا خونم بودن و داشتن حرف میزدن با همدیگه . 

یهو اومدم گفتم مامان گا....دم یعنی چی 🤤 مامانمم گفت چی 🤤🤤🤤

دوباره بلندتر و رساتر تَکرار 😁 کردم 😑

مامانم آب شد رفت تو زمین و گفت دیگه نشنوم تکرار کنیا  😡

منم اصرار و تاکید که خب بگین یعنی چی 🙄😑

یهو بابام گفت خفه میشی یا‌‌.....😠

منم عصبآانی تو افق محو شدم 😕

یه بارر پسر همسایمون داشت رد میشد نگاه کرد منم شیلنگ اب رو گرفتم بهش خیس شد خخخخخخ رفت مامانش رو اورد چغلی

سی دی کارتناشون داغونه ... من خواهر زادم خیلی کارتن میبینه گاهی میبینم کارتناشونو میگم اینا خدایی خیلی سانسوریه چجوری مجوز میدن اصلا همش قر وفره و ظاهر و پول پرستی... والبته عشوه های زنونه و تحریک جنسیتی

اینکارم میکردم

یادمه مراسم یکی از فامیلامون بود ما بچه ها رفته بودیم طبقه بالا تف میکردیم تو سر ملت ک طبقه پایین بودن😁😁😁😁

حباب میدادیم با تف دهنمون

یه بارم تو کوچه فحش خواهر .....ده رو شنیده بودم داشتم با داداشام سه گا بازی میکردم باختم بلند داد زدم خواهر.... 😑 که یهو دیدم داداشام خون جلو چشاشونو گرفته 🤤 یه پس گردنی از داداش بزرگم خوردمو گفت از کی شنیدی اینو بی عقل 😑

منم فرار کردم

عملا به خودم جلوشون فحش داده بودم 😁

من خیلی خل و چل بودم بچگیم هرچی بگم تمومی نداره یه بار با خالم رفتم حموم بعد تا اومدم بیرون به بابام گفتم ن از خاله مثل ریشای تو سیاه بود 😂 😂 😂 😂 😂 

من دهه هفتادیم ولی منم زنگ خونه مردمومیزدم وفرارمیکردم صبحا توراه مدرسه بادتایرماشیناروباچوب کبریت خالی میکردیم بادوستام میرفتیم وسط خیابون مینشستیم ماشین ک میومد پامیشدیم فرارمیکردیم کوچکترک بودم خونمون حیاطش خیلی بزرگ بودمامانم مرغ نگه میداشت جوجه هاشونوبااب وریکامیشستیم !حتی تاسه سال پیشم زنگ خونه هارومیزدم فرا میکردم بادوستام😁😁

بعضی وقتاهم میرفتیم روپشت بوم انقد بپربپرمیکردیم ک صاحب خونه صداش دربیادفرارکنیم!!احمق ب تمام معنابودیم

چه خوب منم جرات شوهرما نمیکنم وگرنه آنقدر دلم میخواد زنگ بزنم فرار کنم خیلی حال میده 

من یه بار با خواهرم زنگ یه خونه رو زدیم یهو دیدم یکی میگه بله چیکار دارید

سرمو بالا کردم دیدم پسره از پنجره خونشون داره نگاه میکنه😐

ماهم یه نگاه کردیم والفرار😂😂😂