من عقدم یک سال و چندماهه
خونه پدرشوهرم ۳ طبقست و یه شهر دیگه
طبقه ۲ خودشون میشینن
ما داریم طبقه ۳ رو بازسازی میکنیم که اونجا زندگی کنیم
طبقه ۱ هم یکم وسیله داره، فعلا یک ماه درمیون میام یه ماه میمونم تا تموم شه، صبونه و شام با خودمونه، فقط ناهار میریم بالا یا میارن پایین، چون وسایل پختو پز خیلی اینجا ندارم غذا بپزم
مادرشوهرم اینا معمولا زیاد مهمون از شهرای دیگه میاد خونشونو، مهمونا میرن همین طبقه ۱ که ما هستیم
حالا دیشب قرار شد مهمون بیاد، ما بریم طبقه ۲ خونه مادرشوهرم اینا، تا اونا برن طبقه ۱
شوهرم خیلی عصبانی شد و داد و بیداد شدید کرد که تو این شرایط که من انقدر درگیر بازسازی ام و کار داریم و عجله داریم چرا قبول کردین مهمون بیاد
بعد وسایلمونو جمع کردیم رفتیم از خونه بیرون، شوهرم میخواست بره شهر خانواده پدریم و اونجا باشیم یکی دو روز تا اینا برن
بعد هی مادرشوهرم به من پیام میداد که ارومش کنو برگردید و فلان، بعدم گفت اینا گفتن نمیان، خلاصه اخر ما ۲ شب برگشتیم خونه
حالا این وسط شوهرم که خیلی عصبانی بود کوچکترین چیزی میگفتم با منم داد و بیداد میکرد
ولی من کم کم ارومش کردمو راضیش کردم برگردیم، هم برا اینکه صبح قرار بود کارگر بیاد وسط کار بود، هم برا اینکه خانوادش ناراحت نشن
حالا میگم به نظرتون اشتباه کردم اصرارش کردم برگردیم؟ میرفتیم شهر خودمون اعصابش اروم میشد این مهمونا هم میومدنو میرفتن
حالا الان مهمونا اومدنو رفتن طبقه ۲، میگن همونجا قراره بمونن، من چیکار کنم این وسط نمیدونم، نرفتم خونشون
ببخشید طولانی شد کسیو ندارم ازش مشورت بگیرم