من اول بگم ۱۸ سالمه اون پسر ۲۹
من حدودا دو هفته پیش داشتم میرفتم بیرون یکی جلومو گرفت گفت خوشم میاد ازتون شمارتونو بدید خب من ندادم اما کلی اصرار و با ادبانه خب درنهایت شمارمو گرفت من حتی به مادرمم گغتم گفت آشنا شو عیبی نداره اما مواظبت کن بشناسش
خلاصه من یک بار باهاش بیرون رفتم جای عمومی و گفتش که من خیلی وقته تو رو میشناسمت دختر خوبی هستی سر به زیری گفت حتی خونوادتو میشناسناستم پدرتو میشناسم فلان کسی هست
خلاصه کلی حرف زد گفت من خودم خواهر دارم نمیخوام اذیتت کنم نمیخوام آهت پشت سرم باشه من ازت خوشم اومده میخوام دوست باشیم گفت من گذشتم با دختر بودم اما با خواست خودشون اما تواینطوری نیستی و فلان اینا خلاصه درخواست دوستی داد و اینکه خیلی ببخشید رابطه جنسی نخواست اما گفت به حدی باشه که منم مشکلی نداشته باشم رفع بشه ( ببخشید بسته گفتم ) منم گفتم اگه میگی من دختر خوبیم اینکارو رو نکردم که خوب شدم چرا این انتظارو داری گفت من اذیتت نمبکنم رک دارم بهت میگم آدمیم نیستم گولت بزنم ولی خودت میدونی فکراتو بکن اخلاقامو بشناس یه چند وفت
منم دو هفته هست تلفنی و پیام باهاش صحبت میکنم اخلاق بدی نداره من فقط سر اون ارتباط چیز مشکل دارم
فردا قرار داریم نمیدونم چی جواب بدم نمیخوام پشیمون بشم میترسم از یه طرف خانوادم بغهنن میترسم کار اشتباهی باشه چون نمیدونم اصلا قصدش چیه ازدواجه یا فقط دوستی و هوس