شوهر منو فقط یه بار خونوادم از نزدیک دیدن اونم تو خواستگاری بود و بعدش گفتن نه و تمام 😂
ولی دوست که بودیم با هم رفته بودم خونشون مامان باباش خونه بودن،باباش نمیدونست من هستم. با رکابی و شرت مامان دوز اومد در اتاقو باز کرد منم نشسته بودم رو صندلی کامپیوتر،اومده بود خبر بده داره میره حموم کسی آبو باز نکنه.
طفلکی پوستشم سفیده سررررخ شد رفت.شوهرمم( اون موقع دوستم بود) خیلی ناراحت شد گفت چرا بابا هروقت میخواد بره حموم قبلش ۱ ساعت لخت میچرخه تو خونه 😂