اونایی که به خاطر ظاهر عاشق شدید و ازدواج کردید

عزیزم خیلی خیلی شرمندتم، میشه تاپیک آخرم گزارش بزنی؟ الهی به هرچی میخوای برسی ✨️

نمی دونم ولی می گن این کار اشتباهه .شوهرم هم به خاطر ظاهرم با من ازدواج کرد خودش میگه خیلی راضیم ولی خبر ندارم از دلش 

اصلا عادی نشد اصلا

نه اینکه فقطط بخاطر ظاهر بوده باشه ، ولی یکی از ملاک های اصلی بود که خوشم اومد ازش‌‌ 

هنوزم با اینکه خیانت کرده و بعضی وقتا تا حد مرگ ازش متنفر میشم ولی ظاهرشو میبینم کیف میکنم

من تاپیک هاتو نگاه کردم که گفتی خیانت دیدی و اینا 

به نظرم مشکل خودته بابا چرا نمیخواین بفهمین کسی که دوستتون نداره یعنی نداره به زور نگه داشتن اون رابطه و اون شخص تا یه جایی ممکنه بعدش از دستت میره چند تا تاپیک تو خوندم که گویا قبلا هم گفته که میرم و تهدیدت کرده که ولت می‌کنم و یه جایی کلا قهر کردین و گفته برو و بعد اون چند ماه تاپیک زدی خیانت دیدم آدمی که دوستت داشته باشه خیانت نمیکنه تازه انقد براش بی اهمیت باشی که با زن فامیل یعنی با کسی که تو میشناسی بهت خیانت کنه این آدم از همون اول و روزایی که میگفتی ولت می‌کنم میرم دوستت نداشته احتمالا تو بزور نگهش داشتی چی بگم ناراحت شدم خدا برات در رحمتشو باز کنه انشالله 

من خودم دلم شکسته ازش و دیگه خودش رو پاره هم کنه دوسش ندارم مثل قبل ، یه بخشی از حرفاتو قبول دارم ولی کجای حرفای من خوندی که با زور نگهش داشتم؟؟

من به هیچچ وجه حتی از تنهایی بمیرم هم این کارو رو‌نمیکنم 

شوهر من لجبازه،  نه فقط با من ، با همه حتی با پدر و مادرش ، توی لجبازی یه حرفی رو میزنه ولی وقتی پای عمل میرسه به گه خوردن میفته.

وقتی دعوامون شده تاپیک زدم ولی وقتایی که گفته گه خوردم خب قطعا تاپیک نزدم 

ولی اگر خونده بودی تاپیکای خیانتم رو میدیدی توی فکر بودم که ببخشمش یا نه. 

من محل سگ بهش نمیذاشتم بعد خیانت، شوهر من اومد به دست و پام افتاد ، هروز گریه میکرد و التماسم میگرد برگردم بهش. 

واقعا به پام افتاده بود میگفت غلط کردم،  تا پای خودکشی رفت. 

برام مراسم معذرتخواهی گرفت حتی. قرض میکرد هی کادوهای گرون میخرید خلاصه هرکاری کرد تا برگردم

خیانت بدترین چیزه خودمم گفتم که هیجوقت عادی نمیشه ولی من با زور نگهش نداشتم این حرف خیلی برام سنگین بود حقیقتش

عزیزم اول اینکه من به قول خودت طبق چیزایی که تاپیک زدی یه چیزایی نوشتم کل زندگی تو نمی‌دونم اونجا که گفتم به زور نگهش داشتی هم از روی تاپیک هات بود دیگه منظور کفتی تهمت میزده تحقیر میکرده یا تهدید به رفتن میکرده و بخشیدی و کشیده به خیانت و بخشیدی که به نظرم اینا همون میشه ول نکردن و اینکه بخوای به زور کسیو نگه داری حتی این اتفاق ممکنه سر منم بیاد من کلی میگم واقعا نه اینکه تورو سرزنش کنم 

این هم که میگی مثلا به پام افتاد غلط کرد تقریبا میشه گفت  مردی نیست که خیانت بکنه و بعدش این کار ها و به غلط افتادن ها و محبت های فراوان رو نکنه و اکثرا هم موقتی هستن چون اون لحظه این کار هارو میکنن به هزار علت نه از روی دوست داشتن این کار ها رو میکنن طرف طلاق نگیره ابرشونو نره نمی‌دونم یکی باشه تو خونه کار خونه و بچه و غذا یا مهریه نده …از روی دوست داشتن این کار هارو نمیکنه شاید حتی از روی عذاب وجدان باشه یا کسی که در اوج ناراحتی تو میگه صدای گریه نشنوم بی اهمیت به حرف و اخلاق تو هست دوستت نداره نمی‌دونم من حس می‌کنم انقد بخشیدی به خاطر کار های زشتش یا به قول خودم به زور خواستی رابطه رو نگه داری که دیگه هیچی براش مهم نیست نمی‌دونم اگه خرفامو قبول نداری ببخش  ❤️

نه عزیزم من واقعا واقعا ادمی نیستم که به خودم دروغ بگم.

خودش منو از نزدیک میشناسه دیگه ، من ادمی نیستم که آبروی کسی رو ببرم ، مهریه هم نمیخواستم بهش گفتم فقط بذار من برم نه به کسی میگم نه چیزی ازت میخوام . اما نذاشت.

و خودش رفت ابروی خودش رو برد فقط واسه اینکه منو‌ راضی کنه

داستانش طولانیه ، ولی خودش رفت به شوهر اون خانوم گفت کاری که کرده رو تا اون زنه پاشو بکشه بیرون از زندگی ما چون زنه حرصش گرفته بود که ولش کرده ، هی به من پیام میداد و اذیتم میکرد.

حتی تهدیدش کرد که اگه یه بار دیگه پیام بده به من همه اسکرین شاتاشو رو میکنه برای همه و ابروی خودشم میبره.

گریه و التماس شاید ولی هر مردی اینکارو نمیکنه 

حتی همون گریه و التماسم خیلیا نمیکنن یا توجیه میارن که تو کم گذاشتی یا تو فلان کردی که من خیانت کردم.

من با چندین روانشناس صحبت کردم همه میگفتن شوهرت هرکاری لازم بوده رو کرده و واقعا مشخصه پشیمونه.

حالا من خودمم دائم تردید داشتم که دوسم داره یا نه ، هیچکس حالش از خود من خراب تر نیست تو این موضوع ، میدونم چی میگی ولی به هرحال منی که از نزدیک دارم ماجرا رو میبینم ، خیلی جاها خیلی کارا کرده که الان اینجام. 

اگر نمیکرد میرفتم خیلی قطعی بودم توی رفتن

درمورد قبل ایت قضیه آره اشتباه کردم خیلی مهربون بودم باهاش 

هیچکس بخاطر ۲ تا حرف وسط دعوا طلاق نمیگیره که من خواسته باشم با زور نگه دارم زندگیمو ، اما اره اشتیاه کردم که کوتاه میومدم سریع اونم کلا این اشتباهو درمورد همه دارم .

همش سعی میکردم مهربون باشم و ببخشم و سکوت کنم. 

این کارا باعث شد پررو بشه. اما الان دیگه رفتارمو تغییر دادم.

فعلا هم خودم هنوز شک دارم بمونم باهاش یا نه 

رفتارای خیلی خوب هم زیاد داره که اینجا نیومدم بنویسم) چون همه میگن دروغ نیگی یا میخوای پز بدی و ازین جرفا (و این باعث میشه نتونم قطعی تصمیم بگیرم برم

ببین تو‌مختاری طلاق بگیری نگیری خلاصه زندگی خودته به کسی هم مربوط نیست نسخه طلاق یا موندن برات بپیچه بازم میگم طبق چیزایی تو تاپیک زده بودی من نظر دادم راجع به شاید یک صدم زندگیت ،پس حرف من جدی نیست و نباید جدی باشه برات طبیعتا ،فقط مثلا منی که عاشق کسی نیستم که تو هستی و از دور نگاه می‌کنم نظر هامو دادم چون میگن عشق ممکنه آدم هارو کور کنه یا نفهمی واقعا طرف دوستت داره یا نه ولی امیدوارم هر جور که صلاحته بشه و خدا به دلت آرامش بده ‌ خوشبخت بشی و دیگه کسی خیانت نبینه خیلی میشکنه آدم 

نه بخاطر حرف شما نیست ، چیزیه که در کل درگیرشم از همون روز تا الان، و هروز فکرمیکنم بمونم بهتره یا برم. 

ممنون از دعای خوبت ایشالا بهترین اتفاق بیفته برای هممون