ما خونمون دو واحدیه ، همسایه بغلیمون اهل مازندران هستن ، و یه خانواده خوب و متشخص اما در رفت و آمد و پر سر و صدا
این همسایمون خیلی اهل رفت و آمد و این حرفا ست ، یه دختر ۳۵ سالست که با مامان و داداش زندگی میکنه ، بعد خیلی میاد در مارو ومیزنه و حالمو میپرسه خدا خیرش بده ، ولی خب خیلی اصرار میکنه وقتی مثلا خالشینا یا دختر خالشینا اینجان منم برم کنارشون ، واقعیت من دو بار رفتم خونشون ولی خب خودش بود و مامانش و ابجیش ، یا خودش اومده خونمون دوبار ، من واقعیت یکمی خجالتی هستم خداییش روم نمیشه هعی برم جلو درشون زنگشونو بزنم و حال و احوال کنم ،یا وقتی مهمون دارن برم
الان اومده زنگمونو زده میگه مهمون ریموت در میخواد دارید ، گفتم بله ، گفت یوقت حال واحوالمونو نپرسیا ، من چی بگم آخه ، خودشم میدونه بی زبونم ، بعد بهم میگه چقدر لوسی با این اخلاقات
بخدا من لوس نیستم ولی خب واقعا ادا در نمیارم اخلاقمه وقتیم اینطور میگه نمیدونم چی بگم
چیکار کنم بنظرتون چی بگم بهش ؟؟؟