طلاق گرفتم محتاج خونوادم شدم، از کوچکترین کاری ک میکنن منت میذارن دوس دارن اونجاشونم برا تشکر ماچ کنم، تحقیرم میکنن، بعضی کارای مردونه رو یا کلا نمیتونم بکنم یا نمیذارن یا نمیشه یا اگر اونا میکنن پدرمو درمیارن...
الان هیشکی به اندازه من دلش مرگ نمیخوادبرادرم رو چندسال پیش ازدست دادم تازه یواش یواش داشت داغش سرد ...
انشاالله که خدا صبرت بده داغ پشت داغ کمر میشکنه به حضرت فاطمه توسل کن انشاالله برادرتون هم حالش خوب میشه عزیزم به خدا همه غصه دنیا رو دام هست الان داشتم گریه می کردم پیامتو خوندم غصه های خودم یادم رفت انشاالله که خدا زودتر برادرتون را شفا بده
اذیتم میکنن، شبا تا صبح کارم گریه اس، نمیخوام هر ازدواجی بکنم، برای ازدواجم کیس مناسب دست خانوم نیس، اما از سرزنش از تحقیر خستم، ازینکه اینجام خستم ازینکه نمیتونم هیچ اظهار نظری داشته باشم خستم، ازینکه همش زیربار زورم خستم