سلام یه دوست دارم که چندسال باهم صمیمی بودیم
چندماهه با یه اقای متاهل تورابطه اس مثل اینکه ماهی ده پونزده میلیون بهش میده هفته ای دوباراینو میبره باغش
توجیهشم واسه بودن بااین عاقا اینه که باپسرای مجرد بودم خرج نمیکنن دوستمم تقریبا بیکاره هرازچندگاهی ارایشگاه میره
چندبار غیرمستقیم بهش فهموندم که ادم باید بره سره کار مستقل باشه اه ونفرین کسی پشتش نباشه
امشب دیدمش باغرور میگفت میخاد برام یخچالمو عوض کنه
خیلی حرصم گرفت ازش دلش خوشه به این یه قرون دوهزار و خراب شدن رو زندگی اون زن بدبخت
رابطشونو میبینم حرص میخورم چون خودمم خیانت دیدم جداشدم
کاش همچین دوستی نداشتم