سلام خانوما خوبین😁 طولانیه ولی لطفا بخونید
من بعد ازدواج با خانواده همسر تو ی حیاط بودیم واحد جدا بعد مادرشوهرم بیمار شد و بنده خدا فوت کرد
بعد فوت مادرشوهر پدرشوهرم کلا عوض شده به همه چیز من گیر میداد ت همچی دخالت میکرد بچه هاش از شهرستان میمودن پرش میکردن با من بدخلقی میکرد و همش میگف تو کلفت بچه هامی وقتی میان باید پذیراییشون کنی ی مدت انجام میدادم خلاصه بعد اومدن دخترم دیگ مث قبل نمیتونستم همش پذیرایی اونا کنم بعد خونه باباشون بود ولی اینو نمیفهمیدن با این حال خیلی بلاسرم اوردن همشون و در نهایت همسرمم از رفتارشون خسته ما از اونجا رفتیم همسرم با همه قطع ارتباط کرد
حالا خاهرشوهر وسطیم ک بعد کلی حرف به من زده بود زنگ زده به همسرم ک میخام بیام خونتون همسرم دکش کرد چون میخاد بیاد ببینه اوضامون چجوریه همین خانوم قبلا به من میگف تو اینجا ک هستی دلم نمیخاد بیام به بابام سر بزنم از اینجا برو حالا بنظرتون گذشته رو رها کنیم و دعوتش کنم بیاد خونمون؟