ما دعوا زیاد کردیم مثل بقیه ادما ک دعوا میکنن اما انگار دیروز فرق میکرد دیگ نگاهم بهش عوض شد و انگار احساساتمو با اب خااموش کرد ،قضیه از این قراره که برادر پدرم مریض بود و بابام باید میرفت دیدنش مادر منم مریضه و نمیتونه راه بره برای همین یکی باید پیشش باشه یوقت دسشویی بخاد بره یا ابی غذایب چیزی بخاد. برای همین بابام بخاد جایی بره من میرم پبش مامانم میمونم انروز میخاسم برم پیششون چون شنیده بودم عموم دیگ رفتنیه و نمیمونه تو راه شوهرم شروع کرد که اره همه کارارو من باید بکنم از سرکار اومدم خسته حالا باید بیام اونجا باباتو ببرم بیمارستان من روم نمیشه برم بالا بابات بزور میخاد منو بکشونه بالا من حوصله ندارم خسته شدم هیچکار نمیکنن بقیه همه انتظارا از منه
بعد میگه شوهرم احساسات منو خورد کرد ما رو کاشته. اینجا
خدایا «حیات» ما رو چنان قرار بده ک در « ممات»ما «مردم» اندوهگین و«هرزهگان»شادمان شوند. وهذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان! من هموطنانی در ترکیه ،سوریه،یمن،امریکا،فلسطین،عراق ،فرانسه ،لبنان و... دارم و بیگانگانی در شهرهای ایرانم 💔همین قدر تلخ💔.
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
خدایا «حیات» ما رو چنان قرار بده ک در « ممات»ما «مردم» اندوهگین و«هرزهگان»شادمان شوند. وهذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان! من هموطنانی در ترکیه ،سوریه،یمن،امریکا،فلسطین،عراق ،فرانسه ،لبنان و... دارم و بیگانگانی در شهرهای ایرانم 💔همین قدر تلخ💔.
بعد برا مراسم ختم گف من میرم دنبال مامان بابام تو با بابات اینا برگرد من گفتم منو میخای تنها بزاری؟ گف مگ تنهایی هستن بقیه کی میخاد تنهات بزاره دیگ دعوا شد گفت تو هیچکار واس خانواده من نمیکنی همش ب فکر خودتونی من هر کاری ک کرده بودمو بهنرینشو برا خانواده همسرم کردم هیچ فرقی نذاشتم حتی ی قرون سیاهم گفتم برام خرج نکنید که خودتون ادیت نشید ن عروسی خاستم نه طلا نه مهریه انچنانی تو هر مناسبتی بهتریت چیزا رو با پول خودم گرفتم همیشه ب فکر کمک بودم میشستن بقیه من کار میکردم کمکشون باشم
بعد برا مراسم ختم گف من میرم دنبال مامان بابام تو با بابات اینا برگرد من گفتم منو میخای تنها بزاری؟ ...
خدای وقت تسویه حساب نیست و ا بچه بازی در میاری آدم بزرگی مگه تنهایی میگه میرم دنبال اونا مثل دختر بچه ها میگی من تنها بمونم.خب اونم مادر و پدرش رو داره برای مراسم عموی شما میاره نمیره پیک نیک ک
خدایا «حیات» ما رو چنان قرار بده ک در « ممات»ما «مردم» اندوهگین و«هرزهگان»شادمان شوند. وهذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان! من هموطنانی در ترکیه ،سوریه،یمن،امریکا،فلسطین،عراق ،فرانسه ،لبنان و... دارم و بیگانگانی در شهرهای ایرانم 💔همین قدر تلخ💔.