پدرم فوت شده برادرمم مجرده اما صبح تا شب سر کاره خونش قدیمیه دلش نمیخواد اونجا بمونه همه اش ایراد میگیره چند بار تا حالا بهم گفته اونیکی اتاقتونو بذارید من بیام اونجا زندگی کنم با برادرمم آبش تو یه جوب نمیره ما هم خودمون مستاجریم انقدر یکبار اصرار کرد به شوهرم گفتم نظرت چیه اگر مامانم بخواد بیاد باهامون زندگی کنه قبول نکرد گفت من میخوام زندگی مستقل خودمو داشته باشم از این کارا خوشم نمیاد حقم داره ولی باز مامانم نامحسوس رو مخ من میره میگه همه اش تنهام (درصورتیکه من یکی دو روز درمیون بعضی وقتا هر روز بهش سر میزنم) یا سر کار داداشم به خونه ما نزدیکه میگه شما دو تا که پیش همید من اینجا تنها موندم درصورتیکه من داداشمو فقط خونه مامانم اینا میبینم خونه ما نمیاد یا همه اش میگه فلانی برای مامانش خونه پیدا کرده شیک و امروزیه(آخه پولم نداره بخواد خونه اجاره کنه ما هم وسعمون نمیرسه میگم که خودمونم مستاجریم) کلا خیلی توقع داره از من گاهی از شکایتاش واقعا خسته میشم از اینکه کاری هم از دستم بر نمیاد گریه ام میگیره واقعا ناشکره تو خونه خودش نشسته اجاره ای هیچیم نمیخواد بده واقعا نمیدونم چشه چرا اینقدر بیقراری میکنه
عروس چاره ای جز پذیرش نداره بخاطر شرایط حاکم بر جامعه
در اطرافیان من که عروس نپذیرفت و زندگیش هم ادامه پیدا کرد. در زندگی امروزی، هیچ تفاوتی بین زن و مرد نیست؛ حتی اگر مرد به تنهایی شاغل باشه.
اگر کاربر مرد هستید، لطفا کمی عادلانهتر به زندگی مشترکتون نگاه کنید تا مفهوم خوشبختی رو لمس کنید. اگر هم خانم هستید که واقعا براتون ناراحت میشم. امیدوارم روزی به این نتیجه برسید که با همسرتون تفاوتی ندارید.
ببینید یک پیر زن تنها توی یک خونه قدیمی با پسر مجرد که هیچگونه کمکی بهش نمیکنه بهترین راه حله
۶۰ساله خییلبم پیرزن نیستا
من که اصلا تحمل یکی دبگه تو زندگیم رو ندارم حتی مادر عزیز خودم
انشالله هبچوقت کسی محتاج من نشه چون شده کنار خودم براشون واحد میگیرم پرستار میگیرم ولی دوست ندارم کسی بیاد تو زندگیم
من که اهل عشق و عاشقی نبودم اما تو از کنارم رد شدی و جانم به دکمه پیراهنت گیر کرد.... خیلی طول نکشید تا بفهمم که چقد بی انتها دوستت دارم از موی سر تا ناخن پایت را، رویت را،بویت را، صورتت ،سیرتت، رفتارت ،گفتارت، حرکاتت،اطوارت،سخنت،سکوتت،نگاهت، خنده ات،شرمت،جسارتت،مهرت همه و همه رو دوست دارم اصلا نخواستنی در وجود تو نیست ❤️
استارتر خونه مادرت رو بفروشین نمیشه یه واحد کوچبک براش بگیرین؟
بعد خودتونم برین نردبک اونجا خونه اجاره کنین
من که اهل عشق و عاشقی نبودم اما تو از کنارم رد شدی و جانم به دکمه پیراهنت گیر کرد.... خیلی طول نکشید تا بفهمم که چقد بی انتها دوستت دارم از موی سر تا ناخن پایت را، رویت را،بویت را، صورتت ،سیرتت، رفتارت ،گفتارت، حرکاتت،اطوارت،سخنت،سکوتت،نگاهت، خنده ات،شرمت،جسارتت،مهرت همه و همه رو دوست دارم اصلا نخواستنی در وجود تو نیست ❤️
در اطرافیان من که عروس نپذیرفت و زندگیش هم ادامه پیدا کرد. در زندگی امروزی، هیچ تفاوتی بین زن و مرد ...
عروس نپذیرفت کوتاهی از همسرش بود من کاربر مرد و با تمام وجود افتخار میکنم نوکر پدر و مادرم باشم حتی اگر روزی قرار به انتخاب هم باش مطمئنم پدر و مادرم انتخاب میکنم
عزیزم از تنهایی خسته شدن..بهشون پیشنهاد بدین برن مسجد..تور های طبیعت گردی،کلاس های هنری و..کلی برنامه میتونن برای زندگیشون بچینن..ولی واقعا نمیشه سر بار بچه ها شد.