اومدیم بیمارستان ترخیص برادرشوهر
من نشستم توی سالن انتظار
از این باریستا ربات ها هس
یه نسکافه برای خودم گرفتم
یه آقاهه که از اولی که اومدیم داره هیز بازی درمیاره پرسید عععع این چجوری کار میکنه چه جالبه بلد نبودم
بهش توضیح دادم به دوستش میگه نگا آدم دیگه لازم نیس زن بگیره به دونه از این رباتا بگیری بشوره بسابه بپزه
منم گفتم اخه همه مثل شما بیشعور نیستن زنو در حد بشور بساب ببینن
یه ذره فهم و شعور همخوبه
شما زنو با برای کار کردن میخوای یا برای هیز بازی
شما کلا به خودت قول بده هیچ دختریو بدبخت نکنی