از اول که ازدواج کردیم ۴شب در هفته اونجا میخوابید
میگفت میخوای بیا و میخوای نیا
منم اونموقع میرفتم چون تنهابودم و میترسیدم
و اونا هم رفتار خوبی با من نداشتن
شوهرم با مادرم قهره سر یه موضوعی و نمیخواد با مامانم صحبت کنه
مامانم اومده پیشم و شوهرم رفت پیش مادرش بخوابه
امروز برادرشوهرم سرزده اومده و در خونم رو محکم میزنه و یه جور هل داد که ترسیدم
میگه این قضیه رو درست کنید که قهر نباشن و میخندید که اره با مامانت صحبت نمیکنه و سر مامانت داد زده .
منم گفتم نمیخوان هم رو ببینن و منم مشکل ندارم
گفت یعنی چند شبه شوهرت فراریه از خونه اوکیه
من نمیدونم هدفش چیه و نمیدونم چی بهش بگم