مربوط به دوتا تاپیک قبلیم حالاخلاصه میگم منو دوستم نسبتا صمیمی بودیم دوسه ساله قطع ارتباط کردیم تقریبا قهر خونشون تو کوچه ماعه ماهن هر روز همو میبینیم خودمونو میزنیم به ندیدن حالا دیروز مامانش باهاش بود داشتن از در خونه ما رد میشدن من یهو پریدم بیرون حواسم نبود اونان یهو دیدم در خونه ماعن سرعتشونوکم کردن زل زدن به من منم گفتم مامانش هست زشته گفتم سلام بعد مثل.... راشونو کشیدن رفتن، واییییی چقد دارم حرص میخورمم هی یادم میوفته اعصابم خورد میشه اخه زن من جا بچتم خجالت نمیکشی با اون سنت اینجوری رفتار میکنی بی تربیت همون بچت تربیت تورو میبینه اینجوری رفتار میکنه
الان من چکارکنمممم بیاید دلداریم بدیددد اخه بچه امم نیستیمم کههه من شخصیت خودمو نشون دادم ولی الان فکرمیکنن چه کار تاپی کردن
بیایدددد دلداریم بدیددددددد خیلی دارم حرص میخورم همش یادم میوفته اصلا ارزش نداره حرص بخورم هااا ولی نمیدونم چرا هی یادم میوفته