من اوایل ازدواج دانشجو بودم یعنی ترم اخرم بود😁
بعد تنبلیم‌میومد ظرف بشورم تو یک بار مصرف غذا و میوه میخوردیم حتی قاشق و‌چنگال و لیوانم یک بار مصرف بود😂😂😂😂میز و هم برای اینکه تمیز نکنم سفره یک بار مصرف مینداختم😐
حالا دانشگاهم هفته ای ۲بار بود😓
شمام بگید😊😁
😂😂
همین الان دنبال ناهار درست کردنم😁
بخاطر اینکه فنجون چایی نشوریم هرکدوممون یه دونه داشتیم جدا جدا میذاشتیم تو کمدمون.فکرکنم ماهی یبار اب بهش میزدیم😂😂😂
اوایل ازدواج اکثرا از خواب که بیدار میشدم صبحا دست و رومو میشستم بعد دوباره میرفتم تو تخت میرفتن تو نت تا یه ساعت مونده به اومدن همسرم پامیشدم هول هولکی نهار میذاشتم
منکه همیشه خدا خستمه حال ندارم کارای خونمو بکنم الانم از بس دراز کشیدم خستمه از خواب😂😂
یه بارصبحونه خوردم تنهابودم باظرف های ناهارم وشامم وفرداش صبحونه همه رویه جاشستم یعنی توی آشپزخونه بمب ترکیده بود.
قابلمه غذا هم همیشه توش اب میریختیم میذاشتم لب پنجره الکی مثلا ته دیگ داره حتی قابلمه آبگوشت هم.... اماده میکردیم برا نفربعدی😅😅
من مجردم صبح تا سه بدازظهر سركار بعد ميخوابم عصرم ميرم بيرون تا تلويزيون يا تفريح شبم ١٢ميخوابم ولي فكر ميكنم خيلي تنبلم نميدونم چرا مجردم و كار خونه با مامانم هيىست
وقتی کنکوری بودم موقع خواب حال نداشتم کلید لامپ رو خاموش کنم بالش یا کتاب پرتاب میکردم خاموش کنم کلید رو😂😂😂😂😂
کی منو صدا زد؟
من ازدواج کردم هیچی بلد نبودم
مثلا مرغ و باید تمیز کنی بزاری و گوشت و تیکه تیکه کنی
مرغ و درسته گداشتم تو فیریزر یخ زد😐😐😐😁😁😁
موهامو يكي ني شونه كنه ١٠ روزه😞😞😞😞اييييييي خدااااا
