گاهی وقتا متوجه میشم خانمم یه چیزی بهم نگفته یا کامل نگفته یا به نوعی دروغ گفته و من خیلی اذیت میشم میگم دروغ نگو بزار من اذیت بشم تا الان بخوام بیشتر اذیت بشم میگه میترسم ناراحت شی میترسم بری میگم الان که بذاره اما بازم تکرار میشه خیلی خسته و داغون میشم و هربار سخت میتونم ببخشمش اما اونم تکرار می‌کنه و این بده
ببین چیکارش کردی که انقده
میترسه باهاش دوست باش
برار باهات راحت باشه
من خانومتونو درک میکنم چون خودمم اینطوریم
والدینم درکودکیم سرزنشگر بودن و این ترس توی من بوجود اومده و اشتباهی هرچندکوچیک میکنم از واکنش بقیه میترسم و دروغ میگم
.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
