من داشتم ، با دوستم از اتوبان اسرفي اصفهاني ،با چندتا حركت اكروباتيك ماشين پرت شديم وسط اتوبان نيايش
من تو هوا يه آن بيهوش شدم و تمام اتفاقات زندگيم اومدن حلوي چشام
وقتي به هوش اوندم ديدم خونين و مالين وسط اتوبان دارم بي هدف راه ميرم،ماشين هم رو سقف وسط اتوبانه و دوستم توش گير كرده چون كمربند داشت و ماشينها با سرعت از بغل ماشين رد ميشن و ممكنه هر لحظه بكوبن بهش