خواهرشوهر مادرشوهرم رفتن کربلا
منم دو هفته دیگ یا کمتر انتقال جنین دارم
بهش میگم وقتی اومدن تو نمیخواد بری فرودگاه بذار خواهرت بره فرودگاه دنبالشون
میگه ن من باید خودم برم مادرمون ببرم خونش مادرش میتونه بره خونه دخترش فرداش دخترش بیارتش خونه شون
دختر0شم خیلی نزدیک تره تا ما
بعد میگم وقتی اومدن چند روز صبر کن بعد برو دیدنشون ی وقت ویروس دارن مریضن منم مریض میکنی منم انتقال دارم اینهمه سختی کشیدم
میگه نه من میرم و ماسک میزنم😑انگار ماسک جلو ویروس میگیره کربلا ک الان خیلی شلوغه
خلاصه منم گفتم هر غلطی دلت خواست بکن
پدرشوهرم میخواستم براش غذا بپزم ببرم یا دعوتش کنم وقتی میبینم شوهرم انقد بی منطقه گفتم ولش کن مگه چیکار کردم اینا برا من غیر از اینکه زندگیمو بهم زدن واینا