کمال انسان جز با عبادت بدست نمیاد
اونم رسیدن به خود خدا و فانی شدن در خداست
ما چون فقر محضیم ما چیزی نبودیم که خدا بهمون وجود بده خدا علتیه که علت هستی بخشه یعنی ما اصلا چیزی نبودیم
یعنی ماها عین ربطیم و کمالمون رسیدن به خداست و فانی شدن در خدا
حالا این کمال
رو خدا توی دو مقام برامون جاری کرده یکی توی اراده تکوینیش یکی تو اراده تشریعیش
یعنی برای من و شما زمینه تعالی و سعادت رو به نسبت هر کس و شرایط هر کس ایجاد کرده و هر کس مطابق توانش امتحان شده خوب خدا خدا میگه ما بیشتر از وسع انسان ها تکلیفشون نکردیم هر چی این تکلیف مداری و انجام وظیفه ها توی انسان دزش بالا تر بره انسان انسان تر میشه و به حقیقت خودش نزدیک تر میشه هر چی توی این مسیر به دنبال قرب باشه بیشتر به اون کماله میرسه
چرا که بعضی علما درجشون اینقدر بالا میرفته که مرگ اختیاری داشتند
یا پیامبر اکرم و امثال ائمه چون انسان کاملند اصلا این مطلب رو به راختی درک میکنند
اگر توجه کنیم بعصی از علمای تصوف و صوفی گرا ها وقتی به درجه هایی میرسیدند چون خودشونو فقر مخض میدیدنند راستم میکفتن این دنیا هر چی هست تجلی خداست چون خدا دائم الفیض عالمه و اگر لحظه ای این فیض قطع بشه همه چی نیست و معدوم میشه اون علما میگفتن انالحق کأنه خودشونو دیکه نمیدیدن و خدارو میدیدن البته اینم به خاطر ضعف وجودیشونه
کهبکث های مفصلی داره ...