2777
2789
عنوان

خانمای متاهل بیااااین لتفن🤒

155 بازدید | 24 پست

بچه ها من بخاطر ی سری رفتارای خانواده شوهرم ک نمیدونم عمدی بوده یا کلا اخلاقشونه دلخور شدم ولی ب زبون نیوردم ولی ارتباطم رو کم کردم ینی جوری شد ک خونه خواهرشوهرم نمیرم ولی خونه مادرشوهرم اینا میرفتم اونم کم

دلیل اینکه نمیرم خونه مادرشوهرم چون شوهرش ۲ سال پیش بعد سقطم بهم تیکه انداخت هرچند زنش و مادرشوهرم میگفت شوخی کرده ولی زشت بود حرفشم این بود ک نتونست بچه ب دنیا بیاره ک بچه داری یادبگیره خیلی دلم شکست از حرفش دیگه بعد این حرفش نرفتم خونشون

مادرشوهرمم بعد سقطم شروع کرد ب گریه زاری شوهرم گفت برو آرومش کن رفتم سمتش دیدم ازم فاصله میگیره و جوابم رو نمیده

ولی بعد اون روز بهم زنگ زد و احوالمو پرسید ولی واقعا خودم دلشکسته بودم و رفتار اونم خجالت زدم کرد

خلاصه رفتارای این مدلی زیاد داشتن  

سر همین دیگه خونه مادرشوهرمم نمیرم تنهایی راحت ترم اصلا دوست ندارم برم خونشون


بچه ها چیکار کنم؟؟ روز مادر یا پدر هم بهشون زنگ نزدم نمیدونم چرا ولی دلم نمیخواد برم خونشون چون اونجا راحت نیستم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

خب نرو

اخه همش میگم بعدا اگه ی اتفاقی بیفته یا چیزی بشه چطور ببینمشون

یا میگم ادم تا کی باید قطع ارتباط باشه بلاخره خونواده شوهرمن ولی واقعا الان آرامش دارم

کلا ی طورین انتظار دارن واسه خونه تکونی برم کمک مادرشوهرم اونم چون بچه ندارم وظیفمه جاریم همش بچشو بهانه میکنه بچش ۶ سالشه

خونه خواهرشوهرم دیگه هرگز نرفتم ولی تلفنی حرف میزنیممن اشتباه نوشتم مادرشوهرم

خونه خواهر شوهر نرو شوهرش حق نداشته در موردتو نظر بده حتی چه برسه به اون حرف...خونه مادرشوهرتم برو ولی خیلی کم برو و زود برگرد که بهونه نشه برا شوهرت...کلا صمیمیت زیاد باعث کوچیکه شدن خودت میشه..

تو بچت سقط شد بعد شوهرت گفت برو مادرمو آروم کن؟؟؟

اخه من از دو هفته قبل تر میدونستم امیدی نیست قلبش تشکیل بشه اون ۲ هفته کارم گریه زاری بود دیگه اخراش خودمو جمع کردم جلو خانواده شوهرم ضعف نشون ندم

مادرشوهرم کلا باهام حرف نمیزد گریه زاری میکرد بخاطر شوهرم رفتم بهش بگم ما هنوز جوونیم و... ضایعم کرد

اخه من از دو هفته قبل تر میدونستم امیدی نیست قلبش تشکیل بشه اون ۲ هفته کارم گریه زاری بود دیگه اخراش ...

بازم حرکتش خیلی زشت بوده و شوهرتم نیاید از تو میخواست بری آرومش کنی خودش می‌رفت...بعد اینطور مواقع بزرگترها باید به شما دلداری بدن یا ناراحتی خودشونونشون ندن نه که باعث نا امیدی طرف هم بشن..من خودم سقط داشتم درکت میکنم...

خونه خواهر شوهر نرو شوهرش حق نداشته در موردتو نظر بده حتی چه برسه به اون حرف...خونه مادرشوهرتم برو و ...

اره باهاشون ک خوب بودم 

خواهرشوهر کوچیکم زنگ میزد هوای مادرم رو داشته باش

یا تیکه مینداخت مادرم ۲ تا عروس داره نرفتن کمکش برا فلان کار

جوری بود انگاری وظیفم بود بعد شام ظرفارو بشورم حتی غذا هم بپزم ولی درمورد جاریم همچی برعکس بود بعلاوه ب خودم اومدم دیدم اینا ی تیکه طلا یا حتی کادو هم بهم ندادن چ سر سفره عقد چه بعد عروسی هیچی بهم ندادن با اینکه رسم داشتن کادو بدن طلا بگیرن یا حتی شیربها بدن

از سکوت و احترام خانوادم سواستفاده کردن ب رو خودشون نیوردن منم کلا دیگه از همه چی کینه گرفتم

بازم حرکتش خیلی زشت بوده و شوهرتم نیاید از تو میخواست بری آرومش کنی خودش می‌رفت...بعد اینطور مواقع ب ...

خواهر نابودم کردن

زنگ میزدن هی میگفتن بفرض ای علی بیچاره(مثلاعلی  شوهرمه) ی طوری رفتار میکردن ک انگاری برا پسرشون ناراحتن

یا مادرشوهرم اسم شوهرشو میورد میگه ای فلانی بیچاره اینقدر ذوق داشت بچه علی رو ببینه و.... داغونم میکردن 

اخه من از دو هفته قبل تر میدونستم امیدی نیست قلبش تشکیل بشه اون ۲ هفته کارم گریه زاری بود دیگه اخراش ...

منم بچم مشکل داشت مجبور شدم سقطش کنم.چون با قرص بود تو خونه سقط شد و توی دستشویی..بعدبا این حال که حالم اصلا خوب نبود به مادرشوهرم گفتم خودم دستشویی رو وایتکس میندازم قبول نکرد.. با در بسته تمیزش کرد و چند بار سرفه میکرد..بعد اون هر وقت سرفه میکرد پدرشوهرم می‌گفت اون موقع بعدسقط که رفت دستشویی رو وایتکس انداخت از اون موقع اینجوریه..حالا همیشه دستش تو وایتکس بود ولی هر سری اینو می‌شنیدم ازشون خیلی ناراحت میشدم هیچ وقت یادم نمیره..

خواهر نابودم کردنزنگ میزدن هی میگفتن بفرض ای علی بیچاره(مثلاعلی شوهرمه) ی طوری رفتار میکردن ک انگار ...

بعضی ها فقط هیکل بزرگ کردن ولی عقلشون نمی‌رسه چه حرفی رو کجا بزنن..منم خیلی دلم پره.بخدا یه لحظه که میان تو ذهنم آنقدر عصبی میشم بعد میگن بابا اونا اصلا به من فکرم نمیکنن چرا من خودمو به خاطرشون مریض کنم...تو هم بیخیالشون باش..سلامتی خودت مهمتره...راستی حتما کمخونی داری که قلبش تشکیل نشده

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز