قراره پدرشو ببره کرمون دکتر
بعد منم سر کارم یعنی مغازه
منو دوستم چند روزه قراره برم خونش شوهرش نیست ناهار با هم کشک بادمجون بزنیم
صبحی گفتم من نهار اونجا هستم گف برو پیش مامانمم منم دارم میرم کرمون گفتم نمیرم
الان زنگش زدم کمن نیستم مغازه دارم میرم اونجا
میگ خوب برنامه ریزی میکنید خوب برو
اعصاب ادمو گوه میکنه