می دونم اگه ازدواج کنم قراره کلی سختی بکشم قراره کلی چالش داشته باشم. متوجهم ممکنه کم بیارم
نمی دونم چرا ازدواج می کنم. تازه اون مردی که همیشه توی ذهنم بود نیست. فقط صرفا چون خصوصیات اخلاقی خوبی داره قبول کردم
انگاری قراره از صفر باهاش شروع کنم نمی دونم می تونم یا نه
من خونه پدریم سختی هم کشیدم ولی مسئولیت زندگی باهام نبوده و فقط آرزوم بود برم سرکار تا اینقدر از لحاظ مالی سختی نکشم. وگرنه داشتم زندگیمو می کردم
نمی دونم باید چیکار کنم