ی عمر با حرص و جوش باید جمع کنی رو هم بزاری اخرشم جز ی پارچه سفید با خودت هیچی نمیبری
حالا اون بماند
من اونقد تو این سایت یا رمانا زندگیا رو خوندم که نمیتونم اعتماد کنم خیلی بده حتی آدم نمیتونه ب نزدیک ترینش اعتماد کنه😟
اینجا که میام میبینم چقد دغدغه ها متفاوته یکی در حال طلاق یکی میگه دارم میرم دیت چی بپوشم یکی زن دومه اون یکی شوهرش زدش نمیزاره بره سر کار اون یکی ازش گواهی بکارت خواستن یکیم مث من کنکور داره
اصلا یه وضعیه ذهنم خیلی آشفتس چرا ما زنا انقد بدبختیم و قانون طرف مرداس؟؟؟
خیلی نا امیدم همش فکر میکنم قراره بمیرم و نباید حرص دنیا رو بخورم