اومدم خونه مامانم اینا
بعد با بچم دعوام شد عصری
رفتم تو اتاق پیش مامانم نشستم گفت یه سر برو دکتر اعصاب و روان منم زدم زیر گریه 2ساعت گریه میکردم
باردارم هستم
بعد اومد بوسم کرد گفت منظوری نداشته
منم هولش دادم اونطرف باز گریه کردم
الانم باز با دخترم دعوام شد اومد گفت تو لیاقت مادر بودن نداری
گفت تو منو میکشی من میمیرم
منم گفتم بدرک هر کسی که مرد
در اتاقو محکم کوبیدم بهم