اولین قرارمون رو که یادم میاد باورم نمیشه چرا انقدر استرس داشتم از شدت استرس تهوع گرفته بودم اون روز از صبح که بیدار شدم نتونستم چیزی بخورم شب قبلش که تا صبح بارون میومد صبح که پاشدم فقط دعا کردم که هوا بارونی نباشه که خدا صدامون شنیدو وقتی رفتم لب پنجره آسمون آروم و صاف بود طبق عادت یه چایی ریختم بخورم بعد برم دوش بگیرم به مامان گفتم وسیله آرایشاتو کجا گذاشتی میخوام یکم آرایش کنم این حرف واسه مامانم عجیب بود چون من اصلا عادت نداشتم آرایش کنم و حتی بلدم نبودم فقط تونستم یه رژ بزنم و تو چشمام سرمه بکشم مونده بودم لباس چی انتخاب کنم مامانم که میدید من استرس دارم کاملا متوجه شده بود گفت عزیزم قبل رفتن یه چیزی بخور برو فلافل درست کردم نری گشنه و تشنه بمونی عشق برات نون و آب نمیشه گفتم گشنم نیست گفت توعه تپلی یه ساعت غذات دیر میشه غر میزنی عجیبه امروز گشنت نیست با بداخلاقی گفتم من چاق نیستم خلاصه یه کاپشن لاجوردی با بوت های کوتاه و شلوار مشکی پوشیدم و راه افتادم رفتم به سمت همون کافه ای که روز اول همو دیدیم
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ❤️. چون به چيزى اراده فرمايد بى درنگ موجود مى شود 💗
اخه مادر من چرا دم از عدالت میزنی تو این دنیا که اصلا عدالتی وجود نداره حتی تو افرینش مرد و زن هم عدالت وجود نداشته چه برسه به جهان و کشورمون ، آسمون همه جا یه رنگه اما هوا همه جا انقدر آلوده س بنظرت انگار ما حق زندگی نداریم یکم آرامش نیست تو این شهر صبح ها وقتی میرم ستاد وقتی میبینم که همه ی مردم پر از تنش هستن حتی این استرس رو تو بچه ها هم میشه دید من خونم به جوش میاد نه میتونم سکوت کنم نه کاری از دستم بر میاد بنظرم باید واسه همه مادر پدر های جوان کلاسی بزارن به اسم نه به فرزند آوری
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ❤️. چون به چيزى اراده فرمايد بى درنگ موجود مى شود 💗
ببین اولش تا مورچه رو دیدم یاد اهنگ شما خونتون مورچه داره افتادم شاید باورت نشه یه عروسی رفته بودیم دقیقا یادم نیست چه نسبتی داشتن باهامون این اهنگ هم پخش شد تو عروسی فکر کن مردا با اون تیپ و کروات ریخته بودن با این اهنگ میرقصیدن اون موقع با موبایلم فیلم برداری کردم نمیدونم تو لپ تاپم دارم فیلمشو یا نه ، ببینم میتونم گیرشبیارم حیف گوشیه خرابشد از این ویدیوها زیاد داشتم ببین یعنی ببینی روده بر میشی واقعا من اگه برم به سازمان حقوق بشر شکایت کنم بهم ظرف مدت چند روز اقامت آمریکا رو میدن ببین منو نبین با لبخند دارم تعریف میکنم بعد عروسی فکر کنم اه عروس داماد منو گرفت تو غذاشون چی داشت مسموم شدم رفتم دکتر تا ساعت ۵صبح بیمارستان بودم گفتن معدت باکتری داره اصلا بعد عروسی دچار نوسان خلقی شدم روانم کلا بهم ریخته بود حالا خدا رو شکر از اون دوران گذر کردیم
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ❤️. چون به چيزى اراده فرمايد بى درنگ موجود مى شود 💗