اولین دیدار با خواستگار توماشین بیایید

😁

گفتم اونا دارن یه هفته زنگ میزنن بیان بعد حالا که میگیم باشه میگه بیا بیرون 

اخه اول دفعه که زنگ زدن گفتیم نه ۳۳سالشه بعدم داشتیم میرفتیم مسافرت مامانم گفت بعد زنگ بزنید بعد دو سه هفته زنگ زد من اون موقع خواستگار داشتم جواب بله دادم مامانمینا رفتن خونشون اختلاف طبقاتی داشتیم مادرش خیلی ادم دخالتگری بود بااینکه من ازش خوشم امده بود جواب منفی دادم😔. دوباره زنگ زد گفت دخترتون چی شد جوابش بله یا نه(چون زنگ زده بود دوباره مامانم گفته بود خواستگار دارم)ما گفتیم نه گفت پس بزارید ما بیایم دیگه گفتیم باشه 

حالا اینم هست پسره شغلش خوبه درامدشم بد نیست ولی خونه نداره مامانش گفته خونه خودمو میدم به عروسم بشینه 

شما دراین مورد چی نظر میدید؟پسری که ۳۳سالشه هنوز از خودش خونه نداره؟ 

اون یکی بنده خدا خونش داشت اماده میشد ماشینم داشت شغلشم دولتی بود خیلی پسر خوبی بود فقط به خاطر مادرش جوابمون منفی بود این شغلش شرکتیه نمیدونم قراردادیه یا استخدامی

از چه نظر فرصت بدم؟

بله خانواده خیلیی مهمه ولی خوب چون نزدیک یکماه بود که میشناختمش بهش داشتم دل میبستم خیلی پسر خوبی بود 😔حیف که خانوادش اوکی نبود 

نمیدونم خسیسن 

که گفته فقط برن بیرون یه جا حرف بزنن اصلا حرف کافه اینا هم نیورده 🤔

اها 

امد بنده خدا خیلی صورتش پیر بود موهاش سفید شده بود 

دیگه امروز مامانش خودش پیام داد گفت ایشالا خوشبخت بشی فلان خودشون جوابشون منفی بود دید من خیلی جونم 😄به پسرش نمیخورم 

اخه همه بهم میگن خیلی بیبی فیسی هرکی میبینم میگه ۱۶.۱۷سالته دبیرستانی ولی ۲۵سالمه 😁😄برای همینه باورشون نمیشه بزرگم 😂

بنده خدا امدن درجد پنج دقیقه نشستن فقط چایی خوردن رفتن 

خیلی صورتش پیر بود بنده خدا موهاش سفید شده بود به هم نمیخوردیم