سلام شب همگي بخير
من دو تا برادر دارم كه هر دو از من بزرگن به فاصله كم !
ولي داداش بزرگم كلا يجوريه كه رابطمون از اول خوب نيود زياد دلش مهربونه ولي رفتاراش خيلي بده ! هيچ موقع باهم خوب نيستيم ولي من هر چي باشه هميشه براشون خواهري كردم ، هميشه رو من خساب ميبرن ! كوچيكه هم باهم خوب بوديم من براش همه كاري ميكردم و واقعا از ته دل دوسش داشتم كه تا ازدواج كرد و خرش از بابت من از پل گذشت كلا منو گذاشت كنار و فراموشم كرده ! و زنش خيلي فراتر از سنش باسياسته ، و الان داداشم كلا با دختر عمو و دختر خاله اون مچه باهم ممسافرت ميرن و هميشه باهمن ! تا اينجا ناراحت نيستم و اصلا برام مهم نيست يكي دوبار ناراحت شدم ولي وقتي من مهموني مهم دعوتشون كردم و نيومدن و دخترخاله زنشو به من ترجيح داد ملا بيخيال شدم ، مهم هم نيست ولي از اين ناراحتم كه باهام بد برخورد ميكنه تند برخورد ميكنه ! اينم بگم كه كلا ما همو نميبينيم اونا يه شهر ديگه هستن ما يه شهر ديگه فوقش دو سه ماه همو ميبينيم !!! همون ادمي كه جونمو براش ميدادم الان شده واسم دشمن !
تو ازدواجش كلي براش حامي بودم كلي براش تدارك پاگشاديدم و كادو خوب براش دادم ، ولي اين برخورد تند و نميتونم هضم كنم يبار يجاي خيلي ناحق روم بلند شد يادم ميفته باز حالم بد ميشه …
من خواهر ندارم و احساس ميكنم برادارم يجورايي ميخوان من كلا نباشم و رفت و امد نكنم با خانوادم ! و اينم بگم كه نه اداي خاله زنكي و خواهر شوهر بازي اينا دارم و نه تو شخصيتم هست ! و دوست ندارم ! ولي خوبه كه ادم حس ارزشمندي داشته باشه از برادرش من نه از اونا پول و يا هر حمايت ديگه اي نخواستم خودم مستقلم
پسر عمو و پسر دايي هام باهام اونقدر خوبن ولي خود داداشم يجوري از من بدش مياد ! كاملا رفتارهاشباهام آنرماله ….
توسعه و رفتار خوب شما چيه ؟؟؟ برام بنويسين لطفا