2777
2789
عنوان

چهارده سالم که بود

160 بازدید | 14 پست

چهارده سالم که بود عاشق پستچی محل شدم

یک روز خیلی تصادفی رفتم در را باز کنم و نامه را بگیرم،او پشتش به من بود 

وقتی برگشت قلبم مثل یه بستنی آب شد و زمین ریخت!

انگار انسان نبود،فرشته بود!

خیلی زیبا بود 

شاید هجده نوزده سالش بود

نامه را داد،با دست لرزان امضا کردم و انقدر حالم بد بود که به زور خودکارش را از دستم بیرون کشید و رفت

از آن روز کارم شد هر روز برای خودم نامه نوشتن و پست سفارشی

تمام خرجی هفتگی ام،برای نامه های سفارشی می‌رفت

هر روز یک نامه سفارشی برای خودم می‌فرستادم که او بیاید و زنگ بزند،امضا بخواهد،خودکارش را بدهد و من یک لحظه نگاهش کنم و برود

تابستان داغی بود

نزدیک یازده صبح که میشد می‌دانستم الان زنگ می‌زند 

پله ها را پرواز میکردم و برای اینکه مادرم شک نکند،میگفتم برای یه مجله می‌نویسم و آن ها هم پاسخم را میدهند 

حس میکردم پسرک کم کم متوجه شده است،انقدر خودکار در دستم می‌لرزید که خنده اش می‌گرفت 

هیچ وقت جز سلام و خداحافظ حرفی نمیزد،فقط یک بار گفت:چقدر نامه دارید!خوش به حالتان!

و من تا صبح آن جمله را تکرار میکردم و لبخند میزدم و به نظرم عاشقانه ترین جمله ی دنیا بود 

چقدر نامه دارید!خوش به حالتان!

عاشقانه تر از این جمله هم بود؟

تا اینکه یکروز وقتی داشتم امضا میکردم مرد همسایه فضول محل از آنجا رد شد

ما را که دید زیر لب گفت: دختره ی بی حیا ببین با چه ریختی اومده دم در! شلوارشو!

متوجه شدم که شلوارم کمی کوتاه است،جوراب نپوشیده بودم و قوزک پایم بیرون بود

آنقدر یک لحظه غرق شلوار کهنه ام شدم که نفهمیدم پسرک طرف را روی زمین خوابانده و با هم گلاویز شده اند!

مردم آنها را از هم جدا کردند 

از لبش خون می آمد و می‌لرزید 

موهای طلاییش هم کمی خونی بود

یادش رفت خودکار را پس بگیرد،نگاه زیر چشمی انداخت و رفت

کمی جلوتر موتور پلیس ایستاده بود 

همسایه شاکی گونه اش را گرفته بود و فریاد میزد،از ترس در را بستم

احساس یک خیانتکار ترسو را داشتم

روز بعد پستچی پسری آمد،به او گفتم آن آقای قبلی چه شد؟

گفت:بیرونش کردند،بیچاره خرج مادر مریضش را میداد،به خاطر یه دعوا!

دیگر چیزی نشنیدم،او به خاطر من دعوا کرد!

کاش عاشقش نشده بودم!

از آن به بعد هروقت صبح ها صدای زنگ در میشنوم،به دخترم میگویم من باز میکنم

سالهاست که با آمدن اینترنت،پستچی ها گم شده اند

دخترم یکروز گفت یه جمله عاشقانه بگو لازم دارم

گفتم:چقدر نامه دارید،خوش به حالتان!

دخترم فکر کرد دیوانه شده ام...

خون میچکد از دیده در این کنج صبوری؛این صبر که من میکنم افشردن جان است🩹💔

ذات پستچی

من اکثرا با لپتاپ میام سایت ..نمیتونم درست حسابی تایپ کنم فک نکنین خلی چیزیم..بعد اینجا ایموجی هم نمیتونم بزارم ..من فردی مودی هستم ...یه دوره از زندگیم درگیر کراش مراش بودم ..یه دوره رل بودم ...یه دوره میگم ک.. لق همه ی پسرا بیخیال سینگلیو عشقه ..یه دوره میگم ازدواج خوبه ب خاستگارم جواب بله بدم ..پس تاپیکامو نگا کردی شاخ درنیار ک این معلوم نیس رله سینگله عاشقه ..درحال حاضر سینگلم و ایشالا تا ابددددد سینگل میمونمممممم ...من از بز کمترم رل بزنم ..رل زدم بهم بگید بز ..

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

امضات😂😂😂😂

قابل نداره برا شما

من اکثرا با لپتاپ میام سایت ..نمیتونم درست حسابی تایپ کنم فک نکنین خلی چیزیم..بعد اینجا ایموجی هم نمیتونم بزارم ..من فردی مودی هستم ...یه دوره از زندگیم درگیر کراش مراش بودم ..یه دوره رل بودم ...یه دوره میگم ک.. لق همه ی پسرا بیخیال سینگلیو عشقه ..یه دوره میگم ازدواج خوبه ب خاستگارم جواب بله بدم ..پس تاپیکامو نگا کردی شاخ درنیار ک این معلوم نیس رله سینگله عاشقه ..درحال حاضر سینگلم و ایشالا تا ابددددد سینگل میمونمممممم ...من از بز کمترم رل بزنم ..رل زدم بهم بگید بز ..

دلم برا پسره سوخت واقعی که نبود 🥲

🦥 ................       اره کشتی هام غرق شده🗿                           منم سرگشته‌ی حیرانم ای دوست !                                           زخمی‌ست روی دل،نه عمیق......اما همیشه تازه،نه میسوزه،نه خون میاد،اما هر شب خوابمو میدزده🥀

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز