خانواده هامون تو یه شهرن اما قراره بریم شهر دیگه برای زندگی و ۵ ساعت راه تا اونجا
قرار بود کامیون بمیرن وسایل جهیزیه و بار بزنیم بریم اونجا بچینیم
حالا قرار بود خواهرم باهام بیاد
این مادر شوهرمم با شوهرش و منو شوهرم دوتا ماشین هم هستیم جا داریم
امروز زنگ زده خواهرت و نیار هی گفتم نه من تنها نمیام آخرش میگه اومدی و نسازیا
عزیزم غصه خوردن نداره که
خودت و مامانت خیلی جدی بگید که اینطوری نمیشه
ما رسم داریم موقع چیدن جهاز خانواده همراه دختر باشه
اگه شما هم خواستید میتونید تشریف بیارید
ولی خانواده دختر حتما باید باشه
اصلا دلخوری و بحث هم نداره
با همسرت هم صحبت کن که مادر و خواهرت باید بیان
به‌نظرم اشتباه کارت اینجاست که الکی غصه میخوری
حتما با غصه و گریه به همسرت میگی که حالا فکر میکنه چه مسئله مهمیه
مسئله خیلی ساده س تو صلاح میدونی واسه چیدن خونه ت خانواده ت باشن و حق طبیعی توئه که انجامش بدی
بدون هیچ بحث و دلخوری
بهش فک نکن اصلا خودتو با چی ی مشغول کن تو داری متاهل میشی و خونواده تشکیل میدی نباید انقد ضعیف باشی
اینا نفهمن یه چیز ساده ام متوجه نیستن
مامانم بهش گفت برای دخترت هم خودش تنها رفت؟
گفت نه اون فرق داشت
چه فرقی اون دختر پادشاه من نیستم...
برای من غصه خوردن داره که خانوادم زبون ندارن پشتم باشن
باید کلی حرص بخورم باید همش دق بکنم تو دلم
دقیقا میخوام از همین الان تکلیفم و روشن کنم
از الان کوتاه بیام بعدا سوارم میشن
آخه میگه ما میایم میچینیم بعدش که ما رفتیم خواهرت بیاد ...
اصلا دامادمون اجازه نمیده آبجیم تنها بیاد
اجازه داده بود با من بیاد
اگه بفهمه قضیه چیه دیگه هیچ وقت نمیزاره خونم بیاد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
49 ثانیه پیش
50 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
