کی انقدر بزرگ شدیم
دوستای ۱۹ سالگی دشمنهامون شدن
رفتیم سر کار
با کسی خندیدیم که میدونستیم چند روز قبل تا تونسته زیرآبمونو زده
دروغ شنیدیم
باور کردیم
اشتباه کردیم
یاد گرفتیم
گاهی یادمون رفت
بازم اشتباهمونو تکرار کردیم
ساخته شدیم
ته دلمون امید داشتیم که همه چیز رو بهتر میکنیم
بعضیامون توی Google Calendar، بعضیامون روی کاغذ برنامههامون رو نوشتیم
دخلمون با خرجمون نخوند و قید اون شومیز قشنگه که توی اینستا دیده بودیم رو زدیم و منتظر حقوق ماه بعدی موندیم
ماه بعدشم انگار اون ذوقش نمونده بود، شومیز قشنگه اونقدرا هم قشنگ نبود
دخلمون با خرجمون نخوند و سفری که برنامه ریزی کردیم ماه بعد بریم رو انداختیم برای سال دیگه و سال بعدش که رسید... میدونی؟ خوب بودا ولی مثل اولش ذوق نداشتیم، مثل بار اول نمیرفتیم تو یوتوب رستورانها و جاهای دیدنی رو سرچ کنیم
ماشینمون اولین خراش رو برداشت و شب تا صبح گریه کردیم
قلبمون اولین خراش رو برداشت و روزها و شبها گریه کردیم
چه شکستها که نخوردیم
چه ویرانهها که ندیدیم
چه نیشابورهایی بعد از چنگیز
چه خوارزمهایی بعد از اعراب
چه اسکندریههایی بعد از سزار
ما موندیم و یک ویرانه که دوباره از اول آجر روی آجر گذاشتیم
و ما... هنوز داریم ادامه میدیم❤️