مامانم ک به شوهرم اون موقع میگفت فقط ی نشون بیار دیگه راحت باشید بعد اینکه بابام یکم مخالفت کرد
هرروز شوهرمو میبردن همون انبار کوفتی که ما دخترمون بساز نیست نمیخوادت بخدا این بچه س وابسته شده الکی تو برو تو ولش کن ما دخترمونو درست میکنیم خودمون
شاید بگین تو اینارو از کجا شنیدی؟ هروقت شوهرم میخواست بره پیششون قبلش بهم زنگ میزد میگفت دارم میرم جای زنگ نزن خودم زنگ میزنم منم خدافظی میکردم قطع نمیکردم و پشت خط میموندم