با اینکه من ادم پر تلاش و سخت کوشی بودم
واقعا احساس افسردگی میکنم
متاسفانه سال اخر توی یک حرکت قهرمانانه رشتم رو از تجربی به انسانی تغییر دادم نمیدونم چی با خودم فکر کردم با کلی سختی و روزی ۱۴ ساعت درس خوندن با رتبه ۱۷۰۰ رفتم روانشناسی یکی از دانشگاهای مرکز استان معروف خوندم
۴ سال توی این راه دهنم سرویس شد
مدرک زبان گرفتم رزومه ساختم ورزشکار حرفه ایی بودم
ولی امسال مشول پزشکی برام پیش اومد ورزشو ک گذاشتم کنار! لیسانس گرفتم با کلی رزومه تهش حتی رزومه ام رو نگاهم نمیکنن از لحاظ شغلی که اشباع خالص
حالا توی بیست و سه سالگی من موندم و یک عالمه کار به سر انجام رسیده ولی بی ارزش!
حالا توی ۲۳ سالگی میخوام کنکور مجدد بدم برگشتم دقیقا مرحله اول
واقعا به سطح تلاشم و ناکامی هام فکر میکنم عصبی میشم
ی زمانی نقاشی میکشیدم روی بوم ولی الان میگم واقعا چه فعالیت های بیخودی
کاش به جای اینهمه چرت و پرت و تصمیم غلط یکم درس میخوندم هرچند اونو خوندم ولی منظورم اینکه تجربی ادامه میدادم
شما چیکار میکنین با احساسات درونیتون؟