نمیفهمم اصلا مغز تو کله ی مادرم هست یانه
میخواد توی این سن باردار بشه یه بچه رو بخاطر احساسات مسخره و خودخواهیش بدبدخت کنه
بابام مریض روانیِ مشکل روحی روانی داره
خودشم حوصله من و خواهرمو نداره اما در عجبم چرااین زن انقدر پر از حماقته
پر از عصبانیتم
شایدم میخواد پسر بیاره که خواهر شوهراش چشماشون دربیاد(عقیدش اینه وقتی خواهرشوهراش فهمیدن خواهرم دختره،خیالشون راحت شده)
پدرشوهرش فقط یه پسر دیگه داره که مجرده و اگه مادرم حامله نشه نسلش تموم میشه
پدربزرگم اصلا تو این فکرا نیست،بابامم همینطور
ولی مادرم ول کن نیست
هرچند وقت یکبار اسم بچه میاره