آیا حقیقت دارد که در اصل خودِ ما آدمها خدا هستیم؟ این سوال نیز به باورهای فلسفی، مذهبی و معنوی بستگی دارد و میتواند از دیدگاههای مختلف پاسخهای متفاوتی داشته باشد.
در بسیاری از سنتهای مذهبی و فلسفی، مانند در برخی شاخههای هندوئیسم و بودیسم، این ایده مطرح است که انسانها در اصل از جوهر یا انرژی الهی تشکیل شدهاند و میتوانند به خداوند یا حقیقتی بزرگتر پی ببرند. بهطور خاص، در برخی از متون هندوئیسم (مانند فلسفهی آدروا ویدانتا)، این باور وجود دارد که «آتمان» (روح فردی) و «برهمن» (هستی یا خداوند) در حقیقت یکی هستند، و هدف زندگی این است که انسانها این پیوند را درک کنند.
در ادیان ابراهیمی مانند اسلام، مسیحیت و یهودیت، چنین دیدگاهی نادر است. در این ادیان، خداوند موجودی متعال و جدا از انسانهاست و انسانها بهعنوان مخلوقات خداوند شناخته میشوند. در این سنتها، هدف انسانها رسیدن به نزدیکی به خداوند از طریق عبادت، عمل صالح و شناخت خدا است، نه اینکه خود را خدا بدانند.
از نظر فلسفی، برخی از مکاتب نیز بر این باورند که انسانها میتوانند به آگاهی و شناختی از حقیقت بزرگتر برسند که شاید درک این حقیقت را بهنوعی به خداوند ربط دهد، اما این معمولاً بهعنوان یک فرآیند رشد معنوی یا فلسفی در نظر گرفته میشود، نه اینکه انسانها خود خدا باشند.
در نهایت، پاسخ به این سوال بستگی به اعتقادات فردی و فلسفی دارد و هر کس ممکن است دیدگاه متفاوتی در این مورد داشته باشد.