اومدیم خونه من رختخوابشو انداختم تو پذیرایی خودم رفتم تو تخت.
بعد یه چند دقیقه اومد گفت چرا داری بچه بازی درمی‌آری مگه من چی گفتم فقط گفتم منبت رو با دست میزنن این دیگه قهر کردن داره
منم گفتم همینکه تو خودت مسایلی که آنقدر واضح بوده رو متوجه نشدی و تازه اومدی داری بمن میگی بچه بازی درمیارم یعنی من حرفی با تو نمیتونم داشته باشم
من میگم هرچی گفتن سکوت بهتره ولش انقدر زر بزنن
بااون جاری نخد آشی سوال کردن جواب بده
ایناکه اینجور بزار آرزو صحبت کردنت داشته باشن
برا اینکه دهنت باز کنی یچی بگی له له بزنن برات
ولش تو فکرش نرو عزیزم
آفرین. اولش که گفتم تو نمی‌خوای حرف بزنی آخرش کاری می‌کنی من مقصر بشم و منو به غلط کردن بندازی.
بهش گفتم تو چرا جلوی خانوادت با من بحث راه میندازی. من حتی وقتی قهر باشیم نمی‌ذارم کسی متوجه بشه اونوقت تو بی جهت جلوی دیگران با من بحث می‌کنی و باعث میشی زنداداشت به خودش اجازه بده بامن اونطوری صحبت کنه. من خیلی جلوی خودمو گرفتم که اون وسط بغضم نترکه.
بعدم چه تعصب کشی داری از صاحبکارت بکنی.من میگم کابینت سازی یه کار مردونه ست تو چرا باید بهت بربخوره.
اونم بحث رو کشید به اون سمت که چون صاحبکارم زن هست تو داری اینطوری می‌کنی و من این کارشو جمع میکنم دیگه کار نمیکنم من حوصله ندارم هرروز بخوام بخاطر این با تو دعوا کنم زندگیم خراب بشه و ازین حرفا
انقددددد داد زد سرم. خیلی ترسیدم ازش. هیچکس تا حالا سر من داد نزده.
خیلی ناراحت شدم واقعا
و نمی‌دونم باید چیکار کنم
میدونستم همینطوری میشه همیشه من مقصر میشم در اخر
میگفتی تو مرد بودی ادم بودی همون نرگس پیشت میموند
ازدواج اول شما هست؟
ب همسرت بگو یکی از سیاست های همسرداری اینه که تو جنع دائم همسرت را نکوبی و سریع ب حرفهاش واکنش نشون بدی ، زن و مرد هم نداره ...
درضمن الان هم قهر نیستم ی کم فضا برام سنگین بوده و حالمم جوری نیس که پیشم باشی ، دلم نمیخواد باهم بحث کنیم وحرمتها بشکنه ، میخوام ادامه این حرفها باشه وقتی هردو ب رفتارمون فکرکردیم و اروم شدیم ....
درضمن ی کم یادبگیر ک با خانمها چطوری رفتار میکنن
امشب هم ی کم به حرفات فکر کن و خودتو بذار جای من ، اگه بازهم نظرت همین بود اونوقت باهم درموردش حرف میزنیم .
عزیزم شوهرت و بحث کردن باهاش رو توی جمع بایکوت کن اون جاری بدبختت هم از اول اینطوری خاک تو سر نبوده شوهر اونم انقدر توی جمع کوبیده توی سر زنش که الان از خودش اراده نداره و اونم مثل ویروس این رفتار رو یاد گرفته و عقده‌هاشو سر تو خالی می‌کنه.
اصلا اونها رو در شان خودت ندون که بخوای باهاشون جدی بحث کنی، میدونم آدمی هستی که دلت نمیخواد روابط سرد باشه اما قطعا لازمه یه مدت رفتاری که بهت گفتم رو داشته باشی تا دست از سرت بردارن و تا یه چیزی میگی قورتت ندن .
کمتر هم برو خونه‌هاشون اونجا میری شوهرت تکثیر میشه و اونا هم شبیهش رفتار میکنن تو منزوی‌تر میشی .
آفرین آفرین
بهش گفتم مقصر منم که آنقدر خودمو با خانواده ی تو قاطی کردم. تو هیچ تقصیری نداری.
این منم که نباید حرف بزنم اصلا من در حد خانواده ی تو نیستم که زنداداشت اونطوری بپره بمن.
واقعا هم تصمیم گرفتم که دیگه تو جمعشون خیلی صمیمی نشم حتی در حد امکان وارد هم نشم.
چون واقعا من خیلی باهاشون فرق دارم از نظر فرهنگی متفاوتیم 🤦🏻♀️
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
