2777
2789
عنوان

دیشب با شوهرم دعوامون شد

1007 بازدید | 59 پست

قبلا بحث داشتیم یا قهر و اینا. ولی دیشب دیگه بدترینش بود.

بعد شام رفتیم خونه داداشش.

صاحبکار جدید شوهرم زن هست. کابینت سازه. بعد دیشب خونه اونا، شوهرم داشت از زنه تعریف میکرد که چقد خفنه و فلانه و اینا. بعد گفت این خودشم کابینت سازه و قبلا کارگاه داشته و اینا.

یهو زنداداشش گفت وای خوشبحالش چه هنری داره ماچی هیچی.

زنداداشش کلا اعتماد بنفسش خیلی پایینه و یه مقدار زیادی هم حسوده.

حالا من اون وسط میخواستم اینو آروم کنم بگم بابا همچین چیزیم نیست، گفتم بنظر من که کابینت سازی یه کار مردونه ست بابا.

یهو شوهرمو میگی انگار فحش خوار مادر دادی بهش.

جدی میگما خیلی برخورد بهش که چرا تو اینطوری میگی کابینت سازی کجاش مردونه س اون هنرمندها فلانه بیساره.

در همون حین زنداداشش یهو منفجر شد رو به من که اره حتما ناخون کاری زنونه س؟؟ پس خیاطی تو چیکار کردی؟؟ بدبخت اون چرخو میفروختی باهاش یخچال میخریدی.

منو میگی. همینطوری هاج و واج. هم بغض کرده بودم هم چیزی نمی گفتم و دیگه ادامه ندادم....

بعد گذشت و یه قسمت دیگه بحث رانندگی شد.

شوهرم یهو گفت نرگس اونموقع که داشت رانندگی یاد می‌گرفت...

زنداداشش گفت نرگس کیه

اینم گفت زن سابقم دیگه

زن سابقش دهن اینو آب اسید گرفته. بعد وایساده بود خاطره ی رانندگی یاد گرفتنشو تعریف میکرد.

باز اینم گذشت...

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

حرف مبل افتاد.

من گفتم که من اونموقع که دنبال مبل می‌گشتم خود تولیدی ها میگفتن هیچ منبتی ما صفر تا صد با دست باشه نداریم. یه طرح اولیه با دستگاه انجام میشه بعد ریزه کاری ها رو با دست میزنن 

باز شوهر من اونجا برگشت گفت نه همچین چیزی نیست همه منبت ها با دست انجام میشه اصلا دستگاه هیچ دخالتی نداره.

گفتم من چمیدونم اونا گفتن.

گفت من مغازمو قبلا اجاره داده بودم به یه منبت کار و خلاصه وایساد اون وسط با من بحث کردن که تو داری اشتباه می‌کنی.

من باز سکوت کردم و دیگه بلند شدم لباس پوشیدم گفتم دیروقته دیگه بریم

وقتی اومدی خونتون همه ظرفای خونرو میشکستی تو سرش تا حساب کار دستش بیاید نمی‌دونم ما زنا از چی می‌ترسیم 

اینجا جای تبادل نظره نه تحمیل نظر رعایت فرمایید🙏درخواست دوستی قبول نمیکنم 😊میخام برای دخترم مادری باشم که مامانم برام نبود😔
بعد گذشت و یه قسمت دیگه بحث رانندگی شد.شوهرم یهو گفت نرگس اونموقع که داشت رانندگی یاد می‌گرفت...زندا ...

به به پس از خاطرات قبلیشم میگه

مرا ببر به جایی دیگر جایی که فقط آدم هایی که می‌خواهم باشند واثری از کسانی که مرا آزردند نباشد.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792