خواهرم اینا هم همین فکرو میکردن
ولی خیلی اذیت کردن خدا ازشون نگذره صدبار ناامید کردن صدبار گفتن نمیشه آخرش شوهر خواهرم رفت تو بانک گف خودمو همینجا دار میزنم ۶ ماهه منو مسخره کردین هی ضامنت درست نیست هی الکی گیر میدین
ضامن درست بود اول قبول کردن نوشتن تو نوبت
بعد زنگ زدن ضامنت به بانک های دیگ بدهی داره قبول نداریم دوباره در به در دنبال ضامن بودن
باز زنگ زدن ک خودتون اقساط معوقه دارین یعنی اقساط عقب افتاده اونارو واریز کنین
باز زنگ زدن که سیستم اطلاعاتتون اشتباه ثبت کرده
الکی هاااا بخدا همش الکی بود ننیخواستن بدن