2777
2789
عنوان

با شوهر بد دل و بد گمان چیکار کنم

| مشاهده متن کامل بحث + 1022 بازدید | 59 پست
فقط تورو حدا نجات بده خودتو. و بچه نیاربابا منم همینهمنم بدبخت شدممامانمم دق داد آخرشتوروحدا جداشو ب ...

ای کاش جدایی ب همین راحتی بود ب نظرت کسی ک خونوادش پشتش نباشن باید چیکار کنه

نمی‌دونم ولی نمیزارع برم خیلی داغونم واقعا هر چقدر فکر میکنم هیچ راهی ندارم تحملش هم سخت شده

فقط جدا شووو 

نهایتا یه سال میری مامان باباتو تحمل میکنی ببعدش با حقوق اون یه سال یه اتاق هم کرایه کنی بری جدا شی شرف داره

کاش بچه نداشته باشی اونم بدبخت میشه

بابا من من الان نامزدم هنوز نمیزاره رو گوشیم رمز بزارم و گوشیمو میگرده

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

فقط جدا شووو نهایتا یه سال میری مامان باباتو تحمل میکنی ببعدش با حقوق اون یه سال یه اتاق هم کرایه کن ...

من بچه ندارم و قصد بچه دار شدن هم ندارم خیلی فکر کردم ولی می‌دونم برگردم  مطمنم بدتر میشه شرایطم چون خونواده درست و حسابی ندارم 

ای کاش جدایی ب همین راحتی بود ب نظرت کسی ک خونوادش پشتش نباشن باید چیکار کنه

مامان منم بخاطر همین تحمل کرد

چند بار رفت خونه باباش اوتجا هم انقدر تیکه انداختن و اذیت کردن که برگشت ولی من میگم جدا شو یه سال خونه باباتو هر چی که هست تحمل کن برو سر کار بعد جدا شو مهریع و اینا هم همه شو بگیر

ببین از الان بدون شوهرت داره یه غلطی میکنه که نمیزاره دست گوشیش بزنی و فکر میکنه نکنه توهم خیانت کنی واسه همین کنترلت میکنه

باید برید مشاور یا اینکه با خانوادت حرف بزنی بگی باید طلاق بگیری این ادم نیس

عزیزم من کاملا درکت میکنم چی میگی با شوهر سابقم ک همین مریضی و داشت 3 سال و نیم دوست بودم آخر سرم بعد از 11 سال و نیم زن و شوهری و 9 سال زندگی مشترک با ی بچه ازش جدا شدم ....نمیخام ته دلتو خالی کنم ولی من تمام کارایی ک این کاربران اینجا گفتنو غیر از ترک خانه انجام دادم ولی هیچ نتیجه ای برام نداشت و هر روز این زندانی شدن تنگتر و تنگتر میشد... 

در ضمن آقا خودش خیانتکار بود و زن صیغه ای داشت و چند تا رمز رو گوشیش بود ک من هرگز نتونستم اونا رو باز کنم چون خودم میدونستم ک داره خیانت میکنع و بعدشم ک لو رفت خیانتش...





وقتی میگه نمیزارع تنها برم بیرون ینی نمیزارع وقتی بیاد ببینه خونه نیست و تنهایی رفته بیرون میاد خون را میندازه

من از یک شکست عاشقانه می آیم . بگذار همه برای این اعتراف تلخ سرزنشم کنند .شکست نه برای پنهان کردن است نه برای پنهان شدن .می گویند از صبح بنویس . از آفتاب و من چگونه از خورشید بنویسم وقتی تمام وقت . باران پنجره ی چشمانم را شسته است . همه دلشان نقش های مثبت می خواهد و آدم های خوشحال . اما من گمان می کنم این خیلی خوب است ک نمی توانم ادای آدم های خوشبخت را در بیاورم .بی ستاره ام و زرد با طعم معطر پاییز .ک حضورش تنها معجزه ی لحظه های تنهایی من است . قیمت وفا شاید گران تر از آن بود ک بهانه ی دوست داشتنی زندگیم از عهده ی داشتنش بر آید . سقف اعتماد تعمیری ست . مدام چکه می کند .آغوش ترانه ها همچنان از عطر تن او ک باید پر باشد خالی ست .نمی توانم باورش کنم نه رفتنش و نه ماندنش را .مهم نیست تمام سرزنش ها را می پذیرم به بهانه ی تولد حقایق غم انگیزی ک درد را به درد می آورد و آتش را می سوزاند . خلاصه غم سنگینی ست اگر سر نخواستن دلی دعوا باشد . اما همیشه حق با برنده ها نیست . می شود در عین بازنده بودن سر بلند بود و او را از کوچه پس کوچه های دنیا گدایی کرد . قرار بود حقیقت را بگویم سخت ست . بی علاج ست . دانستنش آدم را کم کم می کشد . گریه ی شبانه می آورد . اما همین است خبر کاملا ناگوار و واقعی ست ....اون یکی رو جز من داشت ....سکوت می کنم تا ب خاک سپردن آخرین خاکسترهای آرزوی بر باد رفته ام آبرومندانه باشد . گریه می کنم باشکوه . مثل اقیانوس . بلند مثل اورست . او نمی شنود و نمی داند که ماه . خوشبختی مشترک همه ی بی ستاره هاست . یک سوال کوچک می ماند برای پرسیدن از کسی که بی پاسخ ترین سوال فکر آشفته ی من است .... چی کار کرد این دل سادم .... که از چشم تو افتادم ؟؟؟ ...اینقدر روز و شبامو خونه ی ستاره کردی.... ک ب یادم نمی مونه نامه هامو پاره کردی....

ببین عزیزم منم جدا شدم خانوادم اصلا حامی و پشتم نبودن و نیستن و نخواهن بود ی مدت رفتم خونه مادرم و سرکار ی کم پول جمع کردم و مابقی طلاهامو فروختم و بعدشم با ی نفر دیگع ازدواج کردم و خانه گرفتیم دو تایی باهم خدا رو شکر ک این آشغالو و خانواده ی کثافتشو دیگه نمی‌بینم ...

ولی تو رو خدا تو کار منو نکن نزار ی بچه تو این دنیای کثیف و این زندان زندگیت وارد بشه مث من بخدا روز و شبی نیس ک خودمو سرزنش نکنم ک چرا بچمو با وجود این پدر بی شرف ب این دنیا آوردم بخدا قسم از من گذشت ولی تنها دلخوشی من تو زندگیم فقط بچمو و بس چون اخرشو میدونم چی میشه توهم ب ناچار مجبوری و جدا میشی هیچکی مثل من صبر ایوب نداشت من نزدیک 4 ساله ک جدا شدم خدا رو شکر....

من از یک شکست عاشقانه می آیم . بگذار همه برای این اعتراف تلخ سرزنشم کنند .شکست نه برای پنهان کردن است نه برای پنهان شدن .می گویند از صبح بنویس . از آفتاب و من چگونه از خورشید بنویسم وقتی تمام وقت . باران پنجره ی چشمانم را شسته است . همه دلشان نقش های مثبت می خواهد و آدم های خوشحال . اما من گمان می کنم این خیلی خوب است ک نمی توانم ادای آدم های خوشبخت را در بیاورم .بی ستاره ام و زرد با طعم معطر پاییز .ک حضورش تنها معجزه ی لحظه های تنهایی من است . قیمت وفا شاید گران تر از آن بود ک بهانه ی دوست داشتنی زندگیم از عهده ی داشتنش بر آید . سقف اعتماد تعمیری ست . مدام چکه می کند .آغوش ترانه ها همچنان از عطر تن او ک باید پر باشد خالی ست .نمی توانم باورش کنم نه رفتنش و نه ماندنش را .مهم نیست تمام سرزنش ها را می پذیرم به بهانه ی تولد حقایق غم انگیزی ک درد را به درد می آورد و آتش را می سوزاند . خلاصه غم سنگینی ست اگر سر نخواستن دلی دعوا باشد . اما همیشه حق با برنده ها نیست . می شود در عین بازنده بودن سر بلند بود و او را از کوچه پس کوچه های دنیا گدایی کرد . قرار بود حقیقت را بگویم سخت ست . بی علاج ست . دانستنش آدم را کم کم می کشد . گریه ی شبانه می آورد . اما همین است خبر کاملا ناگوار و واقعی ست ....اون یکی رو جز من داشت ....سکوت می کنم تا ب خاک سپردن آخرین خاکسترهای آرزوی بر باد رفته ام آبرومندانه باشد . گریه می کنم باشکوه . مثل اقیانوس . بلند مثل اورست . او نمی شنود و نمی داند که ماه . خوشبختی مشترک همه ی بی ستاره هاست . یک سوال کوچک می ماند برای پرسیدن از کسی که بی پاسخ ترین سوال فکر آشفته ی من است .... چی کار کرد این دل سادم .... که از چشم تو افتادم ؟؟؟ ...اینقدر روز و شبامو خونه ی ستاره کردی.... ک ب یادم نمی مونه نامه هامو پاره کردی....

وای چطور تحمل میکنی من باشم قیامت راه میندازم

اوایل خودمو جر دادم فایده نداشت الانم تا حدودی برام دیگه اهمیت نداره 🥺😔

خدایا اگر‌ من گناهی میکنم ازم ناراحت نشو حتما حکمتی توشه😏😒🤨🫠کاربر جدید نیستم 😝😁

دورادور حواست باشه ولی اصلا حساسیت نشون نداده ، ببخشید ولی میگن آدمی که ماتحتش 💩 باشه بالاخره یک جو ...

حس میکنم داره یه غلطی میکنه ولی خب چیکار کنم اخه😔

خدایا اگر‌ من گناهی میکنم ازم ناراحت نشو حتما حکمتی توشه😏😒🤨🫠کاربر جدید نیستم 😝😁

اوایل خودمو جر دادم فایده نداشت الانم تا حدودی برام دیگه اهمیت نداره 🥺😔

اخه برا چی باید رمز گوشی و زنش ندونه چه توجیحی داره؟؟ 

ویران شده را حوصله منت معمار نباشد//ویرانه ما را بگذارید که ویران بماند....... 

اخه برا چی باید رمز گوشی و زنش ندونه چه توجیحی داره؟؟

هیچوقت رمز نداشت یروز خواب بود رفتم سر گوشیش یه سری عکس داشتم عکسای خودم که دوست بودیم فکر میکردم پاک کرده نگو یادگاری نگه داشته بعد وقتی بیدار شد با خنده بهش گفتم عکسارو پیدا کردم😃 گفت ازین به بعد گوشیمو رمز میدم😒 هرچی قسم خوردم که دیگه کاری ندارم و ...رمز گذاشت همینجور گذشت تااینکه الان ۲ ساله حتی یه ثانیه هم گوشیشو جلوم باز نمیکنه😐 واقعا گیج شدم‌نمیدونم داره چیکار میکنه ۹۹ درصد برام مهم نیست ولی اون یه درصده گاهی اذیتم میکنه 🫤

خدایا اگر‌ من گناهی میکنم ازم ناراحت نشو حتما حکمتی توشه😏😒🤨🫠کاربر جدید نیستم 😝😁

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792